ظهور ازدواج

ظهور ازدواج )
( پارت۳۴۵ فصل ۳ )

به لباس توي بغلم نگاه کردم.
یرهن استین سه ربع شيك و قرمز و غریبه بود..
گنگ گفتم این از کجا اومده؟
نيكول مال منه بپوش اشفته و نگران گفتم اخه
با حرص گفت بپوش. اندازه است احتمالاً.
ناراضي و دو دل رفتم تو اتاق جیمین و پوشیدمش..
قدش تا یه کم زیر زانو بود
جنسش نرم و حریر بود و دولایه بود تا بدن رو بپوشونه..
قرمز خوش رنگی بود.
دوسش داشتم اما..
چرا باید بپوشمش؟
نمیفهمم..
نیکول : تموم شد؟
گرفته گفتم اره..
تند در رو باز کرد و لبخند عمیقی زد و گفت: عالیه.. پالتو طوسي خودم و کیف قرمز خودشو داد دستم..
چه شود امشب..
نیکول دو تا کار دیگه مونده..
اومد جلو و موبندم رو باز کرد
با غیض صورت تو هم کشیدم
موهامو دو طرف شونه ام ریخت و گفت و حالا.
یه رژ لب قرمز بالا آورد.
خيلي قرمز و تند بود.
تند گفتم نه نه.. اين يكي ديگه نه..
اخم کرد.
جدي :گفتم نیکول واقعا اين يکي زياده رويه.. نمیخواستم از نظر جنسي جيمین رو تحريك كنم.. مسخره بود اما میخواستم خودمو ببینه..نه یه جسم..
میخواستم ساده باشم..
نیکول کلافه چشماشو چرخوند و گفت: خیله خوب..ولي
داشته باشش شاید پشیمون شدي..
برای اینکه ول کنه و دیگه چونه نزنه ازش گرفتم و توي
کیف گذاشتم.
با لبخند خيلي مهربوني گفت فرد جلوي در منتظرته.. نرم خندیدم و با حرص گفتم شما دوتا دیوونه این
خندید و با شوق گفت خوش بگذره
با فکر گرفته و استرس نیم بوتم رو پوشیدم. نگران برگشتم سمت نیکول و گفتم:مطمینی این کار درستیه؟
با لبخند گفت: کاملاً
نفس خيلي عميقي كشیدم و رفتم بیرون
دلم میخواست کنار جیمز باشم اما نه به قیمت مزاحمت و
خرد کردن خودم.
فرد جلوي در تو ماشین منتظرم بود.
مضطرب کنارش نشستم.
لبخندي زد و راه افتاد.
جیمین کجاست؟
فرديه جاي خوب.. سوال نكن..
با غیض نفسم رو فوت کردم بیرون
حدود ۲۰ دقیقه بعد نگه داشت..
و شیطون گفت: دختر خوبی باش،لبخند و عشوه یادت
نره، عمو جیمین رو هم اذیت نکن.
خندیدم و گفتم:خيلي مسخره اي.. خندید و گفت: میدونم
با حرص به دور و برم نگاه کردم
فقط يه بار خيلي شيك و بزرگ ميديدم. متعجب :گفتم: جیمین اینجاست؟
فرداره احتمالاً.
دیدگاه ها (۲)

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۶ فصل ۳ )با غیض گفتم احتمالاً؟فرداره ...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۷ فصل ۳ )..اخ..چقدر حس بدي بود.یه دفع...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۴ فصل ۳ )نیکول خندید و گفت: حاضرم باه...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۴ فصل ۳ )نیکول خندید و گفت: حاضرم باه...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۱ فصل ۳ )ارامش بخش براي تمدد اعصاب و ...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۱ فصل ۳ )ارامش بخش براي تمدد اعصاب و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط