بررسی شعرگل سرخ از علی سورنا

بررسی شعر«گل سرخ» از (علی سورنا)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر «گل سرخ» تصویری پیچیده و پُراشاره از زیستِ جمعی در بسترِ خشونت و انقطاع است؛ متنی که هر سطرش میانِ زخم و تپش، میانِ سوگ و امید نوسان می‌کند و نشان می‌دهد چگونه تجربهٔ دردناک می‌تواند سوختِ حرکت و آفرینشِ فردی و جمعی شود. آغازِ شعر با تصویری ساده اما بارور شروع می‌شود — «ایستاده بود رو به امید / و پس پشت می‌رفت توی سرخی» — که هم ایستادگی را نشان می‌دهد و هم بارِ سرخِ خونینِ تاریخ را که مثلِ غروب در «کوله‌پشتی» حمل می‌شود: غروبی نه صرفاً معنای پایان، بلکه نمادی از بارِ گذشته و خاطره‌های تلخ که از پیش‌رویِ فرد خالی نمی‌شوند، اما نتوانسته‌اند او را به زانو درآورند.
--------
تصویرِ «دست‌های زوری که آلوده بود به خون خورشید» یکی از چکیده‌ترین استعاره‌های شعر است؛ خورشید که معمولاً نمادِ روشنایی و حقیقت است، این‌جا آلوده می‌شود و این آلودگی، نشانِ تعرضِ زور و خشونت به نورِ وجود است؛ گرچه همین آلودگی تلخ است، اما بازتابِ مبارزه‌ای‌ست که نورش به قیمت خون حاصل آمده. در پیِ آن تناقض‌های زبانی و مفهومی جلوه‌گر می‌شوند: «ما زنده‌ایم تو سلول آزادی» تناقضی نافذ است—آزادی‌ای که به سلول بدل شده، بیانِ تجربهٔ آزادیِ مقید، محدود و شکننده است؛ آزادی‌ای که هست اما محبوس است.
--------
شعر مکرراً بر بقایِ امید تکیه می‌کند؛ «نامه‌اش رو دزدیدن اما پاکتش نمرد» و «رویا تو یه غروب ساحل رهاش کرد / ایستاد و باورش نمرد»؛ این‌ها نشان می‌دهد که حتی اگر پیام و محتوای رؤیا سرکوب یا ربوده شود، ظرفِ آن — پاکت، باور، شکلِ رؤیا — همچنان برقرار است و می‌تواند منتقل شود. این پایداریِ نمادین همان‌چیزی است که شعر آن‌را به‌عنوان نیروی حیات‌بخش معرفی می‌کند.
--------
نکتهٔ مرکزیِ معنایی در گزاره‌ای خلاصه می‌شود: «وقتی هر زخم می‌شد حرکت». زخم، که معمولاً نشانِ صدمه و ایستایی است، در این شعر تبدیل به نیرویی محرک می‌شود؛ تجربهٔ دردناک بدل می‌گردد به عاملِ پویش و آگاهی. این تبدیلِ پارادوکسیکال (تناقضی به ظاهر بی معنا اما معنادار و عمیق) پیامِ اصلی شعر است: تحمیلِ زیان نمی‌تواند انسان را به انجماد بکشد، بلکه ممکن است او را به حرکت و بازآفرینیِ قدرت سوق دهد. هم‌زمان تصویرِ گلوله‌ها و مرزها که «مرز رو داد می‌زدن» و «سینه ما که واسه هر شکار می‌تپید» فضای تهدید و مقاومت را هم‌زمان عیان می‌سازد — فضایِ بیرونیِ خشونت و فضایِ درونیِ مقاومتِ جمعی.
--------
بازگشتِ همخوان به‌عنوانِ همخوانی تکرارشونده («انتهای هر کوره راه… یه سیل درنده اندوه ما… میشه یه خیزش تپنده نذار سد رو به ما») نقشِ ساختاری و معناییِ مهمی دارد: همخوان مانندِ پژواکِ جمعی است که اندوه را به نیروی بالقوه تبدیل می‌کند؛ این اندوه اگرچه سیلاب‌وار و درنده است، اما می‌تواند به خیزشی تپنده بدل شود که سدهای سرکوب را می‌شکافد. به‌عبارتِ دیگر، همخوان نقطهٔ پیوند میان تجربهٔ فردی و امکانِ فراگیری و سازمان‌یابیِ جمعی است.
--------
در بخشِ دوم، شعر ورق می‌خورد و به سطحِ تأملِ درونی‌تر می‌رسد: پذیرشِ نبرد در «اندوه‌ترین فردا»، پرسش از بازسازیِ «دست‌های ریخته» و ثبتِ خرابی‌ها — «مساحت زمین خونه‌های مرده بعد ریزش بنا» — نشان می‌دهد که شاعر تنها به وصفِ بیرونی اکتفا نمی‌کند، بلکه به چگونگیِ بازسازیِ سوختِ زیستیِ فردی پس از شکست می‌اندیشد. باز هم عشق و تخیل به‌عنوانِ موتورِ نجات ظاهر می‌شوند: «زنده موندیم تو اندیشه جهان به عشق»؛ عشق نه به‌عنوان احساسِ رومانتیکِ صرف، بلکه به‌عنوانِ بنیادِ زیستِ انسانی که مقاومت و همدلی را ممکن می‌سازد.
--------
در سطرهایی که شاعر اذعان می‌کند «من حفظم که سطر سطر شعر به قعر زد / طلسم شدم به رعشه»، زبانِ شعر خودآگاهانه به سطحِ متاشعر (شعری درباره خودشعر) می‌آید: شعر تلاش می‌کند عمقِ شکست را ثبت کند، گویی ثبتِ شکست زمینهٔ التیامی است. و باز هم درخشان‌ترین گزارهٔ اخلاقیِ متن در پایانِ بخش دوم تکرار می‌شود: «نگاه کن اندام کوچه‌ها رو / که رقص رو نمی‌شه با گلوله‌ها هدف گرفت» — رقص، نمادِ زندگیِ جمعی و پویایی فرهنگی، عمیق‌تر از خشونتِ مادی است و سرکوبِ تسلیحاتی و خشونت‌آمیز را ناکام می‌گذارد.
--------
در نهایت، «گل سرخ» شعری است که همزمان فریادِ اعتراض و نغمۀ امید است؛ شعری که نشان می‌دهد زخم‌ها و خسارت‌ها نه صرفاً میراثِ مرگ‌اند، بلکه مادهٔ نخستینِ حرکتِ بازسازی و مقاومت‌اند. گل سرخِ فردا، آن‌گونه که شاعر می‌گوید، ادامهٔ خونِ ماست: نه فقط نشانهٔ تراژدی، که علامتِ پیوندِ رنج و امید، نشانهٔ آیینی است که از دلِ شکست، امکانِ تولدِ دوباره را می‌سراید.
دیدگاه ها (۰)

بررسی شعر «کلاغ» از (صفیر) بخش نخستـــــــــــــــــــــــــ...

بررسی شعر «کلاغ» از (صفیر) بخش دومــــــــــــــــــــــــــ...

بررسی شعر (خوزستان) از «حسین صفا» از قطعه (خوزستان) با صدای ...

بررسی شعر زیبای «ونگوک» از (تس) (بخش دوم) ................ ن...

بررسی شعر (مسلخ) از «علی اکبر یاقی تبار» از قطعه «مسلخ» از (...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط