ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت پانزدهم
ات فهمید یه ازدواج اجباری در پیش داره
پس با اون وو قرار گذاشتن که همو ببینن
ات:من باید یه خبری بهت بدم(ناراحت)
اون وو:منم همينطور (ناراحت و عصبی)
ات:من دارم ازدواج میکنم
نوبت توعه(ناراحت و بغض)
اون وو:منم همینطور
اما من عاشق تو عم
نه اوننن
ات گریش گرفت
اون وو اونو کشید تو بغلش آرومش کرد
بعدش ات رفت خونه
*پایان فلش بک
ات رو به جونگ کوک:حالا فهمیدییی؟
فهمیدی چی گندی به زندگیم زدی؟
میتونستم با کسی بام که دوسش دارممم
ولی تو نزاشتی(گریه شدید)
تو نزاشتی جئون جونگ کوک
کوکی:متاسفم
اما قسم میخورم من بیشتر از اون عاشقت باشم
فقط ترکم نکن(گریه)
ات:بخوامم نمیتونم ترکت کنم(با لرزش صدا)
واقعا انتظار داری عاشقت شم؟(با مهربونی تو اوج گریش)
کوک:امیدم نا امید شد
ولی دلیل نمیشه نخوام این اتفاق بیوفته(گریه)
نویسنده ویو
ات بغلش کرد و کوکی کلی تو بغل ات گریه کرد
ات ویو
خیلی ناراحت بودم اما از حق نگذریم فک میکنم فقط یه کراش ساده رو اون وو داشتم
باورم نمیشه به خاطر عشقش به من اینکارو کرده باشه
گناه داره.....به نظرم یه فرصت بهش بدم
ات:کوکی؟
کوک سرشو از تو بغل ات در آرود بیرون و گفت
کوکی:جانم؟
چشمای کوک پف کرده بود
حقم داشت کلی گریه کرده بود
ات:بهت یه فرصت میدم
سعی کن خفن باشی
سعی کن کیوت باشی
اینا خصوصیات ادمین که من عاشقش میشم
۶ ماه وقت داری
عاشق کردن من راحت نیست
ولی تو تلاشتو بکن
کوک:وا.واقعنی داری میگی؟(مثل بچه کوچولو ها و از خوش حالی و ذوق لکنت گرفت)
ات:اره(با مهربونی مثل مامانا)
کوکی:پس شروع میکنم
یکاری میکنم کلی عاشقم شی
۶ ماه؟باشه
به خاطرت حاظرم هرکاری کنم
فقط مطمئن باش ببین چطور تو دلتم از کیم ات به جئون ات تبدیل میشی
(نکته نویسنده:منظورش این بود که ات دلی که نخواسته زن کوک بشه و از نظرش هنوز کیم ات هست ولی انقد کوک میخواد عاشقش کنه که خودشم خودشو جئون ات صدا کنه)
پایان این پارت
خب من منتظرماااا
ایده بدید از هرکدوم بیشتر خوشم بیاد اونو ادامه میدم
ولی خواهشا بگید
خودم فعلا هیچ ایده ای ندارم
اگه نگید فعلا نمیتونم هیچ پارتی بزارم
بازم تکرار میکنم هیچ ایده ای ندارم اگه ن،ید حالا حالا ها نمیتونم بزارم
پارت پانزدهم
ات فهمید یه ازدواج اجباری در پیش داره
پس با اون وو قرار گذاشتن که همو ببینن
ات:من باید یه خبری بهت بدم(ناراحت)
اون وو:منم همينطور (ناراحت و عصبی)
ات:من دارم ازدواج میکنم
نوبت توعه(ناراحت و بغض)
اون وو:منم همینطور
اما من عاشق تو عم
نه اوننن
ات گریش گرفت
اون وو اونو کشید تو بغلش آرومش کرد
بعدش ات رفت خونه
*پایان فلش بک
ات رو به جونگ کوک:حالا فهمیدییی؟
فهمیدی چی گندی به زندگیم زدی؟
میتونستم با کسی بام که دوسش دارممم
ولی تو نزاشتی(گریه شدید)
تو نزاشتی جئون جونگ کوک
کوکی:متاسفم
اما قسم میخورم من بیشتر از اون عاشقت باشم
فقط ترکم نکن(گریه)
ات:بخوامم نمیتونم ترکت کنم(با لرزش صدا)
واقعا انتظار داری عاشقت شم؟(با مهربونی تو اوج گریش)
کوک:امیدم نا امید شد
ولی دلیل نمیشه نخوام این اتفاق بیوفته(گریه)
نویسنده ویو
ات بغلش کرد و کوکی کلی تو بغل ات گریه کرد
ات ویو
خیلی ناراحت بودم اما از حق نگذریم فک میکنم فقط یه کراش ساده رو اون وو داشتم
باورم نمیشه به خاطر عشقش به من اینکارو کرده باشه
گناه داره.....به نظرم یه فرصت بهش بدم
ات:کوکی؟
کوک سرشو از تو بغل ات در آرود بیرون و گفت
کوکی:جانم؟
چشمای کوک پف کرده بود
حقم داشت کلی گریه کرده بود
ات:بهت یه فرصت میدم
سعی کن خفن باشی
سعی کن کیوت باشی
اینا خصوصیات ادمین که من عاشقش میشم
۶ ماه وقت داری
عاشق کردن من راحت نیست
ولی تو تلاشتو بکن
کوک:وا.واقعنی داری میگی؟(مثل بچه کوچولو ها و از خوش حالی و ذوق لکنت گرفت)
ات:اره(با مهربونی مثل مامانا)
کوکی:پس شروع میکنم
یکاری میکنم کلی عاشقم شی
۶ ماه؟باشه
به خاطرت حاظرم هرکاری کنم
فقط مطمئن باش ببین چطور تو دلتم از کیم ات به جئون ات تبدیل میشی
(نکته نویسنده:منظورش این بود که ات دلی که نخواسته زن کوک بشه و از نظرش هنوز کیم ات هست ولی انقد کوک میخواد عاشقش کنه که خودشم خودشو جئون ات صدا کنه)
پایان این پارت
خب من منتظرماااا
ایده بدید از هرکدوم بیشتر خوشم بیاد اونو ادامه میدم
ولی خواهشا بگید
خودم فعلا هیچ ایده ای ندارم
اگه نگید فعلا نمیتونم هیچ پارتی بزارم
بازم تکرار میکنم هیچ ایده ای ندارم اگه ن،ید حالا حالا ها نمیتونم بزارم
۱۱.۹k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.