رمان مافیایی
رمان مافیایی
یه روز بعد
جیمین :جونگ کوک
جونگ کوک :بله
جیمین :ات هنوز بهوش نیومده ؟
جونگ کوک :نه هنوز
جیمین : حالش خوبه؟ یه وقت بلایی سرش نیاد
جونگ کوک : نگران نباش دکتر کیم یه پرستار آورده بالا سرش اتفاقی نمی افته
جیمین :باشه
(گوشی جونگ کوک زنگ خورد )
جونگ کوک :بله دکتر
دکتر :جواب آزمایش اومد
جونگ کوک :چی شد ؟
دکتر :دی ان ای خانم ات با شما یکی نیست یعنی نسبتی باهم ندارید
جونگ کوک : مطمعنی ؟
دکتر :بله
جونگ کوک :ممنون ...جیمین
جیمین :بله
جونگ کوک :(داره قر میده )
جیمین :حالت خوبه ؟
جونگ کوک :ات باهام خواهر نیست میتونم باهاش ازدواج کنم بچه دار بشیم بعد با بچه هامون..
جیمین :جونگ کوک خری ؟اگه ات خواهرت نیست از کجا اسم و فامیلت رو میدونه؟ از کجا کل خانوادت رو میدونه ؟تازه اون مارو گروگان گرفت اون وقت فکر ازدواجی ؟
جونگ کوک:راست میگی
پرستار :ببخشید
جونگ کوک :بله
پرستار : مریض بهوش اومده
سریع رفتم بالا و از موهاش گرفتم
ات:داری چیکار می کنی ؟
جونگ کوک :یا میگی چیکاره ای یا همین جا میشه محل مرگت
ات:ولم کن دیوونه سرم درد می کنه
جونگ کوک :دیوونه جد و آبادته
ات:به خودت فحش میدی ؟
جونگ کوک :تو خواهر من نیستی (با داد)
ات:بسه دیگه هرچی بهت هیچی نمیگم من اتم ات جئون ات توی بچگی وقتی با تو رفتم بیرون از عمد دستمو ول کردی تا گم شم اونم بخاطر اینکه از من بدت می اومد اما بعد یه خانواده منو به سرپرستی قبول کردن اما تو تصادف مردن تازه میدونیش جالبیش چیه ؟ تو پدر و مادر ناتنی یه منو کشتی اونا به قتل رسیدن اونم توسط تو تو اونارو کشتی (با داد)
جونگ کوک :اونا مافیا بودن پولم رو ندادنحقشون بود بمیرن
ات:حق اونا بود بمیرن حق من چی
جونگ کوک:خفه شو تو خواهر من نیستی
نامجون :جونگ کوک اینجا چه خبره ؟
جونگ کوک :شما اینجا چیکار میکنین؟
جیهوپ :جیمین خبر داد دعوا شده
یه روز بعد
جیمین :جونگ کوک
جونگ کوک :بله
جیمین :ات هنوز بهوش نیومده ؟
جونگ کوک :نه هنوز
جیمین : حالش خوبه؟ یه وقت بلایی سرش نیاد
جونگ کوک : نگران نباش دکتر کیم یه پرستار آورده بالا سرش اتفاقی نمی افته
جیمین :باشه
(گوشی جونگ کوک زنگ خورد )
جونگ کوک :بله دکتر
دکتر :جواب آزمایش اومد
جونگ کوک :چی شد ؟
دکتر :دی ان ای خانم ات با شما یکی نیست یعنی نسبتی باهم ندارید
جونگ کوک : مطمعنی ؟
دکتر :بله
جونگ کوک :ممنون ...جیمین
جیمین :بله
جونگ کوک :(داره قر میده )
جیمین :حالت خوبه ؟
جونگ کوک :ات باهام خواهر نیست میتونم باهاش ازدواج کنم بچه دار بشیم بعد با بچه هامون..
جیمین :جونگ کوک خری ؟اگه ات خواهرت نیست از کجا اسم و فامیلت رو میدونه؟ از کجا کل خانوادت رو میدونه ؟تازه اون مارو گروگان گرفت اون وقت فکر ازدواجی ؟
جونگ کوک:راست میگی
پرستار :ببخشید
جونگ کوک :بله
پرستار : مریض بهوش اومده
سریع رفتم بالا و از موهاش گرفتم
ات:داری چیکار می کنی ؟
جونگ کوک :یا میگی چیکاره ای یا همین جا میشه محل مرگت
ات:ولم کن دیوونه سرم درد می کنه
جونگ کوک :دیوونه جد و آبادته
ات:به خودت فحش میدی ؟
جونگ کوک :تو خواهر من نیستی (با داد)
ات:بسه دیگه هرچی بهت هیچی نمیگم من اتم ات جئون ات توی بچگی وقتی با تو رفتم بیرون از عمد دستمو ول کردی تا گم شم اونم بخاطر اینکه از من بدت می اومد اما بعد یه خانواده منو به سرپرستی قبول کردن اما تو تصادف مردن تازه میدونیش جالبیش چیه ؟ تو پدر و مادر ناتنی یه منو کشتی اونا به قتل رسیدن اونم توسط تو تو اونارو کشتی (با داد)
جونگ کوک :اونا مافیا بودن پولم رو ندادنحقشون بود بمیرن
ات:حق اونا بود بمیرن حق من چی
جونگ کوک:خفه شو تو خواهر من نیستی
نامجون :جونگ کوک اینجا چه خبره ؟
جونگ کوک :شما اینجا چیکار میکنین؟
جیهوپ :جیمین خبر داد دعوا شده
۲۸.۶k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.