رمان مافیایی
رمان مافیایی
ات :نمیخواد بگی قبلاً یه گفتی قرار بزاریم
الکس :خانم ببخشید میخواین بقیه رو ببرم اون یکی اتاق ؟
تهیونگ :الکس تو ...واقعا که ما از همه بیشتر به تو اعتماد داشتیم
ات:لازم نیست اینم پولت دیگه شتر دیدی ندیدی اوکی
الکس:درسته دیگه ؟
ات:معلومه که آره
الکس :خوبه
که یهو الکس اصلحش رو گرفت جلوی ات
ات:داری چیکار می کنی ؟
الکس : برید بازشون کنید (رو به بادیگارد ها)
ات:اویییی چیکار میکنی چرا داری بازشون می کنی ؟(با داد)
الکس :این پسرایی که بستیشون به صندلی مثل داداشم میمونن انتظار نداری که به داداشم خیانت کنم ؟
جونگ کوک:به اندازه ی کافی نمایشات رو دیدیم وقتشه بریم
جونگ کوک مچ دستمو گرفت انقدر سفت گرفته بود که انگار داشت کنده میشد
ات:این تازه اولش بود جئون جونگ کوک
جونگ کوک :چی گفتی ؟
ات:هیچی دارم خودمو برای شکنجه هات آماده می کنم (با خنده )
جونگ کوک :مزه نریز همین طوری از دستت عصبی عم بیشترش نکن
ات :باشه ددی
همه (تعجب )
ات: چرا اینطوری نگاه میکنین؟
جیمین :ببین جونگ کوک رفتیم خونه یه جوری ات رو میزنی صدا سگ بده باشه ددی (اداش رو در آورد)
ات: گوه نخ...
که با سوختن یه طرف صورتم حرفم نصفه موند
جونگ کوک :ساکت شو
ات : بدبخت ....
ادامش رو اگه شد میزارم
ات :نمیخواد بگی قبلاً یه گفتی قرار بزاریم
الکس :خانم ببخشید میخواین بقیه رو ببرم اون یکی اتاق ؟
تهیونگ :الکس تو ...واقعا که ما از همه بیشتر به تو اعتماد داشتیم
ات:لازم نیست اینم پولت دیگه شتر دیدی ندیدی اوکی
الکس:درسته دیگه ؟
ات:معلومه که آره
الکس :خوبه
که یهو الکس اصلحش رو گرفت جلوی ات
ات:داری چیکار می کنی ؟
الکس : برید بازشون کنید (رو به بادیگارد ها)
ات:اویییی چیکار میکنی چرا داری بازشون می کنی ؟(با داد)
الکس :این پسرایی که بستیشون به صندلی مثل داداشم میمونن انتظار نداری که به داداشم خیانت کنم ؟
جونگ کوک:به اندازه ی کافی نمایشات رو دیدیم وقتشه بریم
جونگ کوک مچ دستمو گرفت انقدر سفت گرفته بود که انگار داشت کنده میشد
ات:این تازه اولش بود جئون جونگ کوک
جونگ کوک :چی گفتی ؟
ات:هیچی دارم خودمو برای شکنجه هات آماده می کنم (با خنده )
جونگ کوک :مزه نریز همین طوری از دستت عصبی عم بیشترش نکن
ات :باشه ددی
همه (تعجب )
ات: چرا اینطوری نگاه میکنین؟
جیمین :ببین جونگ کوک رفتیم خونه یه جوری ات رو میزنی صدا سگ بده باشه ددی (اداش رو در آورد)
ات: گوه نخ...
که با سوختن یه طرف صورتم حرفم نصفه موند
جونگ کوک :ساکت شو
ات : بدبخت ....
ادامش رو اگه شد میزارم
۱۸.۱k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.