ملکه قلب یخیم(پارت 11)

ارسلان:برگشتم خونه و مامانم و خاله آم پیش هستی موندن
دیانا:چیشد هستی خوبه ؟
ارسلان:آره ولی سرش ترک برداشته
دیانا:تقصیر منه آره (با بغض)
ارسلان:نه نه اصلا تقصیر من بود
اصلا به مامانم نگو اینو
دیانا:ارسلان رو بغل کردم
ارسلان:دیانا رو بغل کردم و بردم تو اتاق و گذاشتمش
رو تختخواب 5 دقیقه لب گارسلان:برگشتم خونه و مامانم و خاله آم پیش هستی موندن
دیانا:چیشد هستی خوبه ؟
ارسلان:آره ولی سرش ترک برداشته
دیانا:تقصیر منه آره (با بغض)
ارسلان:نه نه اصلا تقصیر من بود
اصلا به مامانم نگو اینو
دیانا:ارسلان رو بغل کردم
ارسلان:دیانا رو بغل کردم و بردم تو اتاق و گذاشتمش
رو تختخواب 5 دقیقه لب گرفتیم ،لباشو اونقدری خوردم
که کبود شد
دیانا:بغل ارسلان که بودم دیگه به فکر هیچی نبودم
ارسلان:باهم خوابیدیم
..صبح روز بعد..
مامان ارسلان:رفتم خونه ارسلان و چون کلید داشتم در رو باز کردم هرچی ارسلان رو صدا زدم جوابم نداد
رفتم تو اتاق دختره و دختره رو هم ندیدم
رفتم تو اتاق ارسلان و با صحنه ای که نباید مواجه میشدم مواجه شدم


قراره در پارت بعدی دعوا بشه
اینم یکی از فراگمان های رمانمون🥲😂

#ملکه_قلب_یخیم
#رمان

کامنت ها به 200 برسه و لایک ها به 20 تا پارت بعدی رو میزارم
دیدگاه ها (۱۴۱)

تلخ و شیرین(پارت 39)

دیانا

ملکه قلب یخیم (پارت 10)

پیج دوم

رمان: لجبازی پارت : 27

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

رمان بغلی من پارت ۶۷ارسلان: توی ماشین نشستیم که از سرد بودن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط