فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۱۰۱
[یک ماه بعد]
[ویو راوی]
یک ماه گذشت
ولی آیا جئون جونگ کوک هنوز همون جئون جونگ کوک ؟
تبدیل شده خشن ترین مافیا...
کارش شده مست کردن...و سیگار کشیدن
با نگاه کردن به عکسایی
که روزانه و البته که مخفیانه
بادیگارد از دخترش می گیره و
مست کردن ..... عمارتی که
برای که زودتر بهش بیاد و پیش دخترش باشه
تبدیل شده بود به زندانش
دیگه ذوق اومدن به خونه نداشت
آخه دیگه دخترش نداشت که با اشتیاق منتظرش باشه
خودش در تعجب بود که چطور داره بدون بوییدن عطرش
و بوسیدن دخترش زندگی می کنه
و اما دخترک قصه ما
تبدیل شده بود به دخترک زرنگ تر و باهوش تر
و البته که برای ندیدن عشقش شبا مخفیانه گریه می کرد
ولی دخترک خیلی قوی بود
اصلأ بروز ناراحتیش نداد
الان دیگه هارین بود که درسته عاشقه جئون ولی
می تونه بدون ندیدنش زندگی کنه
و اما کیم تهیونگ...اون فقط روی هارین تمرکز داشت
تمام سعیش کرده بود که خواهرش به بهترین شکل
ممکنه قوی کنه
درسته کیم سرد و یخی بود ولی با دیدن پدربزرگ
نرم تر شده بود
این عشق به کجا قراره کشیده بشه ؟
و چطور قرار دوباره دو تا عاشق بهم برسن ؟
سوالاتی که در ذهن ما پدیدار شده
که تمام جواب سوالات در ادامه داستان ما هست