فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۱۰۳
[ویو هارین]
کیم با جدیت گفت
تهیونگ: درسته خوشگل و بهتر شغال هایی مثل تو نگاهش نکن
ته مون خندید گفت
ته مون: اوکی.... ولی هارین هم سن خواهر منه... ولی برای برادر زاده ام بد نیست
کیم عصبی گفت
تهیونگ: دهنت ببند.... بعداً حرف می زنیم
ته مون دوباره با خنده گفت
ته مون: اوک
همه داشتن حرف می زدن که
یهو با ورود یکی بلند شدن
ولی نه کیم و ته مون و من بلند نشدیم
یکم نگاه که کردم جونگ کوک و هاجون بودن
نگاهم ازشون گرفتم
جونگ کوک نشست ولی ها جون با دیدنم اومد کنارم نشست
و خیلی آروم گفت
هاجون: چطوری جوجه
هارین: عالی هستم...تو چطوری پات خوبه دیگه
خندید گفت
هاجون: آره خوبه.... شاید باورت نشه برای دعوا هامون هم دلتنگ بودم
خندم گرفت چقدر این مهربونه
هارین: منم... ولی یکبار زنگ زدم بهت جواب ندادی
هاجون: اوه ببخشید
هارین: مهم نیست
دیگه چیزی نگفتم
نگاهم به کیم دادم که داشت نگاهم می کرد
خیلی آروم گفتم
هارین: دوستم هست...آدم بدی نیست
تهیونگ: اوکی
داشتن همه حرف می زدن که این ته مون دوباره
گیر داد به من
پارت ۱۰۳
[ویو هارین]
کیم با جدیت گفت
تهیونگ: درسته خوشگل و بهتر شغال هایی مثل تو نگاهش نکن
ته مون خندید گفت
ته مون: اوکی.... ولی هارین هم سن خواهر منه... ولی برای برادر زاده ام بد نیست
کیم عصبی گفت
تهیونگ: دهنت ببند.... بعداً حرف می زنیم
ته مون دوباره با خنده گفت
ته مون: اوک
همه داشتن حرف می زدن که
یهو با ورود یکی بلند شدن
ولی نه کیم و ته مون و من بلند نشدیم
یکم نگاه که کردم جونگ کوک و هاجون بودن
نگاهم ازشون گرفتم
جونگ کوک نشست ولی ها جون با دیدنم اومد کنارم نشست
و خیلی آروم گفت
هاجون: چطوری جوجه
هارین: عالی هستم...تو چطوری پات خوبه دیگه
خندید گفت
هاجون: آره خوبه.... شاید باورت نشه برای دعوا هامون هم دلتنگ بودم
خندم گرفت چقدر این مهربونه
هارین: منم... ولی یکبار زنگ زدم بهت جواب ندادی
هاجون: اوه ببخشید
هارین: مهم نیست
دیگه چیزی نگفتم
نگاهم به کیم دادم که داشت نگاهم می کرد
خیلی آروم گفتم
هارین: دوستم هست...آدم بدی نیست
تهیونگ: اوکی
داشتن همه حرف می زدن که این ته مون دوباره
گیر داد به من
- ۸.۸k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط