اغوش استاد🌙
#اغوش_استاد🌙
#پارت14
صبح باسروصدا ازخواب پریدم وسریع باترس به اطراف نگاه کردم وقتی بیشتر هواسم وجمع کردم دیدم صدا ازبیرون واحدم کلافه نفسم وبیرون دادم بازم صدای اون لعنتی هابود؛
باعصبانیت بلندشدم ومانتووشالی رولباسام تنم کردم ودر واحدو باز کردم ورفتم سمت واحد روبه روبا عصبانیت ومحکم به در کوبیدم که درش بازشد وبادیدن کسی که در وباز کردهنگ کردم بالکنت به حرف اومدم:
_استاد؟
اونم انگاراز دیدنم تعجب کردو بدونه حرف بهم خیره شد که بعداز دو سه دقیقه به خودم اومدم وگفتم:
_شمااینجا چیکار میکنین؟
_اینجاخونمه...کجابایدباشم پس؟
_چی خونتون؟ امکان نداره
باتفریح بهم نگاه کردوگفت:
_تواینجا چیکار میکنی جوجه؟
باحرص نگاهش کردم بادست به خودم اشاره کردم وگفتم:
_به من میگی جوجه؟
نگاه اطراف کردو دوباره نگاهم کردوگفت:
_جزمن وتو کس دیگه ای هم اینجاهست جوجه؟
باحرص گفتم:
_استادحد خودتون وبدونین
خم شدوتویک قدمیم ایستاد ولبخندی زد وگفت:
_حدم وندونم چی میشه؟
#پارت14
صبح باسروصدا ازخواب پریدم وسریع باترس به اطراف نگاه کردم وقتی بیشتر هواسم وجمع کردم دیدم صدا ازبیرون واحدم کلافه نفسم وبیرون دادم بازم صدای اون لعنتی هابود؛
باعصبانیت بلندشدم ومانتووشالی رولباسام تنم کردم ودر واحدو باز کردم ورفتم سمت واحد روبه روبا عصبانیت ومحکم به در کوبیدم که درش بازشد وبادیدن کسی که در وباز کردهنگ کردم بالکنت به حرف اومدم:
_استاد؟
اونم انگاراز دیدنم تعجب کردو بدونه حرف بهم خیره شد که بعداز دو سه دقیقه به خودم اومدم وگفتم:
_شمااینجا چیکار میکنین؟
_اینجاخونمه...کجابایدباشم پس؟
_چی خونتون؟ امکان نداره
باتفریح بهم نگاه کردوگفت:
_تواینجا چیکار میکنی جوجه؟
باحرص نگاهش کردم بادست به خودم اشاره کردم وگفتم:
_به من میگی جوجه؟
نگاه اطراف کردو دوباره نگاهم کردوگفت:
_جزمن وتو کس دیگه ای هم اینجاهست جوجه؟
باحرص گفتم:
_استادحد خودتون وبدونین
خم شدوتویک قدمیم ایستاد ولبخندی زد وگفت:
_حدم وندونم چی میشه؟
۱.۲k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.