𝚖𝚢 𝚋𝚊𝚋𝚢...
𝚖𝚢 𝚋𝚊𝚋𝚢...
P¹⁹
شوگا«هوفففف بلند شدم رفتمسوار ماشین شدمو رفتم انبار........ههمین اونجا بود با یه مردی که دهنش و دست و پاهاش رو بسته بودن......
ههمین«بالاخره جناب مین بزرگ تشریف فرما شدن...
شوگا«بگو ببینم چته
ههمین«خب....ایم مرد خائن میخواست داراییمون رو بالا بکشه
شوگا«که اینطور....بگو ببینم رئیست کیه
مرد«نمیدونم
شوگا«نمیدونم که نشد حرففففففف د بنالللللرئیست کیههههه
مرد«من نمیدونم...... فقط بهش میگن black heart(قلب سیاه)
ههمین«درموردش تحقیق کردیم.....معلوم نیس از کدوم خاندانه و کسی تا حالا صورتش رو ندیده
شوگا«سخت شد
ههمین«چیکارش کنیم؟
شوگا«درجا خلاصش کن
ههمین«چشم*نیشخند
مرد«نهههههههههه رحمممممم ک....
*(صدای شلیک)
شوگا«هوفففففف....رفتم به زندانیم سر بزنم(متوجه میشید)....در سلولش رو باز کردم
شوگا«به به ببینم بهت خوش میگذره
¿«......
شوگا«نکنه لال شدی هاااااااااا
¿«چرا خلاصم نمیکنیییییییییی
شوگا«اونم به موقعش
¿«بازم کن تا با دستای خودم بکشمتتتت
شوگا«عاعا...
*(صدای زنگ گوشی)
شوگا«گوشیم رو در آوردم....شماره ناشناس بود.....
شوگا«بله
پرستار«آقای مین؟
شوگا«بله خودم هستم بفرمایید
پرستار«خانم جانگ رفتن تو کما...
شوگا«.......
شوگا«گوشی از دستم افتاد....دستام یخ کرد.....احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه.......
¿«چی شد*با حالت تمسخر
شوگا«خفهههههه شووووووووو
¿«مثل اینکه نقطه ضعفت رو پیدا کردم
شوگا«مگر اینکه تو خواب ببینی که بیرون اومدی و بهش آسیب زدی
¿«اگه رفتم چی؟!*نیشخند
P¹⁹
شوگا«هوفففف بلند شدم رفتمسوار ماشین شدمو رفتم انبار........ههمین اونجا بود با یه مردی که دهنش و دست و پاهاش رو بسته بودن......
ههمین«بالاخره جناب مین بزرگ تشریف فرما شدن...
شوگا«بگو ببینم چته
ههمین«خب....ایم مرد خائن میخواست داراییمون رو بالا بکشه
شوگا«که اینطور....بگو ببینم رئیست کیه
مرد«نمیدونم
شوگا«نمیدونم که نشد حرففففففف د بنالللللرئیست کیههههه
مرد«من نمیدونم...... فقط بهش میگن black heart(قلب سیاه)
ههمین«درموردش تحقیق کردیم.....معلوم نیس از کدوم خاندانه و کسی تا حالا صورتش رو ندیده
شوگا«سخت شد
ههمین«چیکارش کنیم؟
شوگا«درجا خلاصش کن
ههمین«چشم*نیشخند
مرد«نهههههههههه رحمممممم ک....
*(صدای شلیک)
شوگا«هوفففففف....رفتم به زندانیم سر بزنم(متوجه میشید)....در سلولش رو باز کردم
شوگا«به به ببینم بهت خوش میگذره
¿«......
شوگا«نکنه لال شدی هاااااااااا
¿«چرا خلاصم نمیکنیییییییییی
شوگا«اونم به موقعش
¿«بازم کن تا با دستای خودم بکشمتتتت
شوگا«عاعا...
*(صدای زنگ گوشی)
شوگا«گوشیم رو در آوردم....شماره ناشناس بود.....
شوگا«بله
پرستار«آقای مین؟
شوگا«بله خودم هستم بفرمایید
پرستار«خانم جانگ رفتن تو کما...
شوگا«.......
شوگا«گوشی از دستم افتاد....دستام یخ کرد.....احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه.......
¿«چی شد*با حالت تمسخر
شوگا«خفهههههه شووووووووو
¿«مثل اینکه نقطه ضعفت رو پیدا کردم
شوگا«مگر اینکه تو خواب ببینی که بیرون اومدی و بهش آسیب زدی
¿«اگه رفتم چی؟!*نیشخند
۱۹.۸k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.