متعلق به او

متعلق به او
#part16
کوک اون روز کلی با مادرش وقت گذرون مخصوصا رفیقش تهیونگ نیمه های شب نزدیک نه نه و نیم شب تو پیادرو راه می‌رفت که صدا جیغ شنید از یه کوچه نتونست همینجوری وایسه همونجا یا بره پس وارد کوچه شد و با دیدن چوب کمی بلند صفت رفت جلو صدا جیغ بالا می‌رفت که کوک با دیدن چهره اون دختر عصبی بلند غرید
_بهش دست نزنید حروم زادها(عربدع)
اون سه نفر از دختر فاصله گرفت دختر به طرف دیوار رفت
+ک کوک
_سئول
....چی میگی تو بچه خوشگل(مست)
کوک چوب و تو دستش چرخوند و محکم کوبید تو دهنش که پرت شد زمین
کوک به طرف اون سه نفر رفت و هردوشون و با همون چوب کتک زد و اونا فرار کردن کوک سرشو به طرف دخترک برگردوند و به طرفش رفت و دستشو رو صورتش گذاشت
_سئول حالت خوبه؟آخه تو اینجا چیکار می‌کنی
+کوک (گریه)
_هیشش
کوک سئول رو محکم بغل کرد با دیدن لباس پاره پوره شده دخترک کتشو در آورد و رو دخترک انداخت
_چیزی نیست باشه من اینجام
+م من
_نمیخواد چیزی بگی
کوک دخترک رو بغل کرد و برد به سمت خونه خودش
+کوک بابام ...
_نمیتونی این وقت شب تنها بری خونه به باباتم میگی خونه دوستت بودی
کوک سئول رو جلو شومینه نشوند و روش پتو انداخت کتشو کنار انداخت و به سمت آشپزخونه رفت سئول تو اون مدت به خونه کوچیک قشنگ کوک نگاه کرد فکر نمی‌کرد انقدر دلباز باشه اون اتاق تم قهوه ای مشکی داشت و یه وایب کلاسیک تور میداد باید بخاطر کمکش ازش تشکر میکرد با بالا پایین شدن مبل فهمید کوک کنارش نشسته
_این وقت شب بیرون چیکار میکردی
+فقط اومدم خرید کنم
_چرا تنها اومدی اگه من نمی‌رسیدم میدونی چی میشد؟
دخترک به طرف پسرک برگشت و دستایه سرد پسرک رو گرفت
+ازت ممنونم کوک اگه تو نمی‌رسیدی....
کوک دستایه دخترک رو همزمان گرفت و لب زد
_نیازی نیست انقدر خودتو درگیرش کنی همین که سالمی کافیه
هردو به هم لبخند زدن که کوک متوجه جلز و بلز شد
_وای قهوه
کوک زود بلند شد رفت تو آشپزخونه دخترک بلند شد و به طرف آشپزخونه رفت و از کنار دیوار به کوک نگاه میکرد اون پسر چی داشت که دخترک انقدر دلباختش بود با وجود صورت و چهره کیوتش بدن هات و عضله ای داشت
دیدگاه ها (۱۵)

متعلق به او:#part17کوک موهاشو کمی بهم ریخت چون قهوه سر رفته ...

متعلق به او:#part18کوک استرس داشت تو راه رو بیمارستان راه می...

متعلق به او:Part:15همه مهمونا رسیده بودن از اون مهم تر معشوق...

متعلق به او:#part14کوک اخمی کرد دستاشو مشت کرد شروع کرد که ب...

چند پارتی ☆p.1۲۱ نوامبر پنجشنبه شب ساعت ۲۰سی و یک دقیقه هوا ...

پارت ۷ویو کوک:فلش بک به ۲ ماه پیش چند وقت پیش یکی از نگهبانا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط