P77
P77
_ات....اتتت....پاشو عزیزم...ساعت ۷ صبحه....وسایلارو جمع کردم....داریم میریم بوسان....پاشو دیگه عزیزم....
+هوممم...
_میدونم خسته ای...تو ماشین میخوابی....
چشمامو باز کردم و خستگیم و درکردم.....
+باشه.....
_برو صورتتو بشور حاضر شو بریم.....
+کوک و یونا....
_دارن حاضر میشن....برو تهجین هم حاضر کن ببرم پیش مامانم....
+وا....یعنی نمیاد با ما؟
_نه دیگه...
+تهیونگگ..
_دست و پا گیر میشه....فقط ۳ ماهه ات....مامانم حواسش بهش هست...
+هوم...باش...
÷یونا....بر دار اینو....
=ن می خواممم...چجوری بگم اخه.....
÷سردتتتت میشهههه اونجا....
=اونجا آب و هواش گرمه عهه....
÷عزیزم....هواش همیشه گرم نیستش که....
سرد میشه....بردار یوقت نینیمون سرما نخوره...باشع؟
=اههه....باشع....
÷آفرین....من میرم تو ماشین......
+سلاملکممم....
=عهه...سلام...
+دیشب چیکارت کرد؟
=وا...بزار برسیی...
+خدایی چیکار کرد باهات؟
=ات من باردارم...کار خاصی نمیشه کرد....
+در حد بوس و بغل هوم؟
=....چرا انقدر مشتاقی بدونییی؟
+چون میخوام بدونم....
میخوام بدونم داداشم باهات چیکار کرده...
=اصلا همونی که گفتی خوبه؟
بعدشم وقتی تهجین تو اتاق ماس چیکار میشه کردد؟
+مگه تو اتاق شما بوددد...اهانننن ارههه....
=بله...به جای فوضولی برو بچتو آماده کن.....
(تو ماشین در حال رفتن به بوسان)
+تهیونگ....اونجا شنا منا نمیکنیا.....میدونی میترسم وقتی میری تو آب....
_عهههه بیببب....من حواسم هستتت!
+.......
_حالا بریم اول هتلو بگیریم....ببینیم چطوره بعد...خب؟
+گشنت نیست؟
_نه....میریم یه چیزی میخوریم....
+گوشی داره زنگ میخوره......
_ارع.....
با اسمی که روی صفحه گوشیش دیدم عقل از سرم پرید.....
+ه...هلن؟
_این...این چرا زنگ زده به من؟
+تهیونگ...؟
_من روحمم خبر دار نیست اتت...
ماشینو زد کنار و تلفنشو جواب داد......
_چیه؟اون کتکایی که خوردی کم بود؟
&زنگ زدم بگم....پدرم برای تولد هالک مهمونی گرفته....تو عمارت بوسان....خواستید بیاید.....
و قطع کرد....
_دیدی که چی گفت....
+چرا شمارشو سیو داری؟
_از قبل مونده ات.....
+......اوک...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
_ات....اتتت....پاشو عزیزم...ساعت ۷ صبحه....وسایلارو جمع کردم....داریم میریم بوسان....پاشو دیگه عزیزم....
+هوممم...
_میدونم خسته ای...تو ماشین میخوابی....
چشمامو باز کردم و خستگیم و درکردم.....
+باشه.....
_برو صورتتو بشور حاضر شو بریم.....
+کوک و یونا....
_دارن حاضر میشن....برو تهجین هم حاضر کن ببرم پیش مامانم....
+وا....یعنی نمیاد با ما؟
_نه دیگه...
+تهیونگگ..
_دست و پا گیر میشه....فقط ۳ ماهه ات....مامانم حواسش بهش هست...
+هوم...باش...
÷یونا....بر دار اینو....
=ن می خواممم...چجوری بگم اخه.....
÷سردتتتت میشهههه اونجا....
=اونجا آب و هواش گرمه عهه....
÷عزیزم....هواش همیشه گرم نیستش که....
سرد میشه....بردار یوقت نینیمون سرما نخوره...باشع؟
=اههه....باشع....
÷آفرین....من میرم تو ماشین......
+سلاملکممم....
=عهه...سلام...
+دیشب چیکارت کرد؟
=وا...بزار برسیی...
+خدایی چیکار کرد باهات؟
=ات من باردارم...کار خاصی نمیشه کرد....
+در حد بوس و بغل هوم؟
=....چرا انقدر مشتاقی بدونییی؟
+چون میخوام بدونم....
میخوام بدونم داداشم باهات چیکار کرده...
=اصلا همونی که گفتی خوبه؟
بعدشم وقتی تهجین تو اتاق ماس چیکار میشه کردد؟
+مگه تو اتاق شما بوددد...اهانننن ارههه....
=بله...به جای فوضولی برو بچتو آماده کن.....
(تو ماشین در حال رفتن به بوسان)
+تهیونگ....اونجا شنا منا نمیکنیا.....میدونی میترسم وقتی میری تو آب....
_عهههه بیببب....من حواسم هستتت!
+.......
_حالا بریم اول هتلو بگیریم....ببینیم چطوره بعد...خب؟
+گشنت نیست؟
_نه....میریم یه چیزی میخوریم....
+گوشی داره زنگ میخوره......
_ارع.....
با اسمی که روی صفحه گوشیش دیدم عقل از سرم پرید.....
+ه...هلن؟
_این...این چرا زنگ زده به من؟
+تهیونگ...؟
_من روحمم خبر دار نیست اتت...
ماشینو زد کنار و تلفنشو جواب داد......
_چیه؟اون کتکایی که خوردی کم بود؟
&زنگ زدم بگم....پدرم برای تولد هالک مهمونی گرفته....تو عمارت بوسان....خواستید بیاید.....
و قطع کرد....
_دیدی که چی گفت....
+چرا شمارشو سیو داری؟
_از قبل مونده ات.....
+......اوک...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۷.۴k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.