مافیاهای نیمه شب
مافیاهای نیمه شب
Part:9
ویو ا.ت
دیدم ک دارع راس میگ پس گذاشتم پانسمان کنع
ویو تهیونگ
رفتم جلو و زخم پاشو نگا کردم خودا شک ک استخون پاش آسیب ندید
..... ریختم رو پاش ک صداش در اومد
(ی چی هس ک میریزن رو زخم اسمش یادم رف)
+آی
بش نیم نگاهی کردم و مشغول پانسمان شدم و گفتم
_عار میدونم یکم میسوزه
پاشو کاملن پانسمان کردم و وسایلو ت جعبع گذاشتم و درشو بستم بلند شدم رفتم کنارش و نیمه نشستع نشستم و براید استایل بغلش کردم و رو تخت نشوندمش کفشاشو در آوردم و پاهاشو رو تخت گذاشتم فقد بم نگا میکرد جعبع رو بر داشتم و رفتم از اتاقش بیرون
ویو ا.ت
امد جلو و ب زخمم نگاهی انداخ و بعد شرو ب پانسمان کرد و قدی چشم ب ....افتاد چشمام گود شد ترسیدم ک ریخ رو پام بدون تحمل جیغم در اومد بم نیم نگاهی انداخ و همین طور ک مشغول پانسمان بود گف ک میدونع یکم میسوزه ولی خودایش یکم؟ الانع از سوزش پام خدمو ب در و دیوار بکوبم وای خودا اون وقد این چی میگ؟ بعد پانسمان دیدم بلند شدع امدع کنارم وای باز میخاد چیکار کنع؟ وقتدی براید استایل بغلم کرد چشمام از گودم گود تر شد ولی بعدش مث صگ از ارتفا ترسیدم و آب دهنمو غورت دادم ک منو رو تخت نشون بعد کفشامو از پاهام در اورد و بدش پاهامو گذاش رو تخت خودم با جعبع کمک های اولیع رف بیرون.
Part:9
ویو ا.ت
دیدم ک دارع راس میگ پس گذاشتم پانسمان کنع
ویو تهیونگ
رفتم جلو و زخم پاشو نگا کردم خودا شک ک استخون پاش آسیب ندید
..... ریختم رو پاش ک صداش در اومد
(ی چی هس ک میریزن رو زخم اسمش یادم رف)
+آی
بش نیم نگاهی کردم و مشغول پانسمان شدم و گفتم
_عار میدونم یکم میسوزه
پاشو کاملن پانسمان کردم و وسایلو ت جعبع گذاشتم و درشو بستم بلند شدم رفتم کنارش و نیمه نشستع نشستم و براید استایل بغلش کردم و رو تخت نشوندمش کفشاشو در آوردم و پاهاشو رو تخت گذاشتم فقد بم نگا میکرد جعبع رو بر داشتم و رفتم از اتاقش بیرون
ویو ا.ت
امد جلو و ب زخمم نگاهی انداخ و بعد شرو ب پانسمان کرد و قدی چشم ب ....افتاد چشمام گود شد ترسیدم ک ریخ رو پام بدون تحمل جیغم در اومد بم نیم نگاهی انداخ و همین طور ک مشغول پانسمان بود گف ک میدونع یکم میسوزه ولی خودایش یکم؟ الانع از سوزش پام خدمو ب در و دیوار بکوبم وای خودا اون وقد این چی میگ؟ بعد پانسمان دیدم بلند شدع امدع کنارم وای باز میخاد چیکار کنع؟ وقتدی براید استایل بغلم کرد چشمام از گودم گود تر شد ولی بعدش مث صگ از ارتفا ترسیدم و آب دهنمو غورت دادم ک منو رو تخت نشون بعد کفشامو از پاهام در اورد و بدش پاهامو گذاش رو تخت خودم با جعبع کمک های اولیع رف بیرون.
۸.۵k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.