همانند یک سرباز هستم

همانند یک سرباز هستم
که در جنگی خونین محاصره شده
بیسیم ارتباطم با همه ی دنیا قطع است
چهار دیواری از گلوله های نا امیدی و مرگ به دور خود کشیده ام و کشیده اند.
بی مهماتم
نمیدانم تسلیم شده ام یا نه
فقط ته مانده ی احساسی دارم
همین
دیدگاه ها (۱)

سرم تلخ استدهانم مردددستم خوابتنمکتک خورده ی چهل و یک سالِ ی...

و من نویسنده ای هستمکه در طول عمرم "نه از سهراب و شاملو کتاب...

ﻧﺎﻣﻪ ﻓﺮﻳﺪﻭﻥ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ ﺑﻪ ﻳﮏ ﻓﺎﺣﺸﻪ: ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻦ ﺍ...

دلم گرفته است.. وایوانِ کوچکِ من..مُشْرِف به بَرهوتِ تنهاییٖ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط