عنوانخود کرده را تدبیر نیست
عنوان📃:خود کرده را تدبیر نیست
پارت 𝟹
×:خواهرش رو برام آوردین
#:بلا قربان
×:کجاست؟
#:زیرزمین
×:میتونید برید
#:چیزی لازم داشته باشین در خدمتیم
×:باشه فقط برو گمشو
×:گفتم به دستت میارم
رفتم زیر زمین که خواهرش رو دیدم خیلی
ریلکس گفتم
×:چطوری بچه
ـ:بزار برمممم
تو مهمونی مایی
ـ:به خواهرم کاری نداشته باش
×:اوخیی باشه بابا
رفتم بالا دیدم روی کاناپه نشسته داره گریه میکنه خیلی بچه شده بود دلم تحمل اون همه اشکال رو نداشت ناخداگاه رفتم بغلش کردم
×:چی شده پرنسس؟
+:دارم فکر میکنم هق... که چقدر بدب
نزاشتم ادامه بده لبامو گزاشتم رو لباش و با تمام وجود میمکیدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ویو ات ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داشتم حرف میزدم که یهو یه چیز داغی رو روی لبام حس کردم حدس میزدم،لبای جیمین
نه سعی داشتم لباشو از لبام جدا کنم نه همکاری کردم وحشیانه میمکید بعد ۵ مین از هم جدا شدیم
×:هومممم مزه یک توت فرنگی میداد
+:باشه(خنده)خب میشه بگی منو برا چی اوردی
هیچ بهونه ای نداشتم برا همین گفتم
حمایتت😭✨🐥
ادامه لحظاتی دیگر میاد
پارت 𝟹
×:خواهرش رو برام آوردین
#:بلا قربان
×:کجاست؟
#:زیرزمین
×:میتونید برید
#:چیزی لازم داشته باشین در خدمتیم
×:باشه فقط برو گمشو
×:گفتم به دستت میارم
رفتم زیر زمین که خواهرش رو دیدم خیلی
ریلکس گفتم
×:چطوری بچه
ـ:بزار برمممم
تو مهمونی مایی
ـ:به خواهرم کاری نداشته باش
×:اوخیی باشه بابا
رفتم بالا دیدم روی کاناپه نشسته داره گریه میکنه خیلی بچه شده بود دلم تحمل اون همه اشکال رو نداشت ناخداگاه رفتم بغلش کردم
×:چی شده پرنسس؟
+:دارم فکر میکنم هق... که چقدر بدب
نزاشتم ادامه بده لبامو گزاشتم رو لباش و با تمام وجود میمکیدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ویو ات ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داشتم حرف میزدم که یهو یه چیز داغی رو روی لبام حس کردم حدس میزدم،لبای جیمین
نه سعی داشتم لباشو از لبام جدا کنم نه همکاری کردم وحشیانه میمکید بعد ۵ مین از هم جدا شدیم
×:هومممم مزه یک توت فرنگی میداد
+:باشه(خنده)خب میشه بگی منو برا چی اوردی
هیچ بهونه ای نداشتم برا همین گفتم
حمایتت😭✨🐥
ادامه لحظاتی دیگر میاد
- ۱.۳k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط