عنوانخود کرده را تدبیر نیست

عنوان📃:خود کرده را تدبیر نیست
پارت 𝟸
ــــــــــــــــــــــ ویو ات ــــــــــــــــــــــــ
داشتم به مغازه ها نگاه میکردم که دوتا غول پشت سرم ظاهر شدن و دستامو گرفتن

:چیکار میکنید ولم کنید

#:تو باید با ما بیای

: چی میگی ولم کن کمک

#:انقدر حرف نزن اگه به خاطر رئیس پارک نبود همینجا یه گلوله تو سرت خالی میکردم

رئیس پارک؟اسمش برام آشناست

:میگم اون رئیس پارکی که میگی اسمش چیه

#:خدایا چقدر حرف میزنی

:تروخداا لاقل بگو اونه که مافیاست

#:اره صبر کن ببینم تو اینارو از کجا می‌دونی

وقتی گفت آره مو به تنم سیخ شد اون همون پارکی بود که یه زمانی توی شرکتش کار میکردم نبابا شاید یکی دیگست همه که همون پارک نیستن دم یه ون ایستادیم منو پرت کردن توی ماشین با چیزی که اصلا فکرشو نمی‌کردم مواجه شدم

: ا...آق...آقای پپارک

×:چقدر تغییر کردی دختر و خوشگل تر شدی

:آقای پارک من باید برم

×:کجاا تازه یادم اومد تو یه خواهرم داری اسمش چی بود آها ایزول

:تروخداا با اون کاری نداشته باش

×:حرکت کن

توی راه هیچ حرفی بین من و اون رد و بدل نشد
ــــــــــــــــــــــــــــــ ویو عمارت ـــــــــــــــــــــــــــ

×:پیاده شو

×:هی منو ببین مبادا فکر فرار به سرت بزنه

+:هومم

×:خواهرش رو برام اوردین؟

حمایتتت؟؟💗✨