p11
p11
P11
ویو ا/ت :
بعد اینکه تهیونگ سرم داد زد بغض کرده بودم و اجازه گریه کردن به خودم دادم رفتم توی اتاقم و همش داشتم با خودم حرف میزدم که یهو در باز شد
اجوما : دخترم حالت خوبه
+ : نه خوب نیستم ( گریه )
اجوما : من میدونم تو اینکارو نکردی لیسو ( همون دختره ) کلا همینه
+ اما ارباب حرف اونو باور کرده ( گریه )
اجوما : نترس من مطمئنم که تو اون کارو نکردی و با ارباب حرف میزنم من از بچگی ارباب رو بزرگ کردم برای همین به من اعتماد داره
+ مرسی اجوما ( خوشحال)
اجوما : خواهش میکنم دخترم (:
+ : وقتی اجوما اون حرفو زد خیالم راحت شد که قرار نیست تنبیه بشم
+ خواستم بلند شم که یهو یه درد بدی دوباره سراغم اومد
+ اخخخخخ لعنتی
ویو اجوما :
بعد از اینکه با ا/ت حرف زدم رفتم سراغ تهیونگ
اجوما : در زدم و اجازه داد که برم داخل
_ : کارتو بگو اجوما سرم شلوغه
اجوما : از ا/ت عذر خواهی کن پسرم
_ : چی؟
اجوما : گفتم از ا/ت عذر خواهی کن چرا تهمت زدی بهش
_ تو از کجا انقدر مطمعنی
اجوما : اون آزارش به مورچه نمیرسه
_ دوربینارو چک میکنم وای به حال ا/ت اگر اینکارو کرده باشه
اجوما : اگه این کارو نکرده بود میری و ازش عذره خواهی میکنی
_ اوکی بابا ...
ویو تهیونگ :
رفتم و دوربینارو وارد کامپیوتر کردم و منتظر شدم تا بیاد
بعد چند دقیقه که کامل همه چی آورد
دیدم لیسو داره توی غذام فلفل و نمک میریزه
بعد چند ساعت جلو تر رفتم که دیدم صبح لیسو داره خودشو میزنه و ا/ت کلا تعجب کرده
باورم نمیشد که ا/ت بی گناهه
به جای اینکه لیسوی عوضی رو تنبیه کنم اون بیچاره رو تنبیه کردم
حالم خیلی خراب شد و رفتم توی بالکن و یه سیگار روشن کردم و کشیدم تا آروم شم ...
ویو ا/ت :
بعد از اینکه اجوما رفت گفتم برم یکم دوش بگیرم شاید حالم بهتر شد
رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون رفتم توی اتاقم تا لباسمو عوض کنم
لباسمو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم
که یهویی ...
لایک بیب (:
🖤🔗🕸🗿
P11
ویو ا/ت :
بعد اینکه تهیونگ سرم داد زد بغض کرده بودم و اجازه گریه کردن به خودم دادم رفتم توی اتاقم و همش داشتم با خودم حرف میزدم که یهو در باز شد
اجوما : دخترم حالت خوبه
+ : نه خوب نیستم ( گریه )
اجوما : من میدونم تو اینکارو نکردی لیسو ( همون دختره ) کلا همینه
+ اما ارباب حرف اونو باور کرده ( گریه )
اجوما : نترس من مطمئنم که تو اون کارو نکردی و با ارباب حرف میزنم من از بچگی ارباب رو بزرگ کردم برای همین به من اعتماد داره
+ مرسی اجوما ( خوشحال)
اجوما : خواهش میکنم دخترم (:
+ : وقتی اجوما اون حرفو زد خیالم راحت شد که قرار نیست تنبیه بشم
+ خواستم بلند شم که یهو یه درد بدی دوباره سراغم اومد
+ اخخخخخ لعنتی
ویو اجوما :
بعد از اینکه با ا/ت حرف زدم رفتم سراغ تهیونگ
اجوما : در زدم و اجازه داد که برم داخل
_ : کارتو بگو اجوما سرم شلوغه
اجوما : از ا/ت عذر خواهی کن پسرم
_ : چی؟
اجوما : گفتم از ا/ت عذر خواهی کن چرا تهمت زدی بهش
_ تو از کجا انقدر مطمعنی
اجوما : اون آزارش به مورچه نمیرسه
_ دوربینارو چک میکنم وای به حال ا/ت اگر اینکارو کرده باشه
اجوما : اگه این کارو نکرده بود میری و ازش عذره خواهی میکنی
_ اوکی بابا ...
ویو تهیونگ :
رفتم و دوربینارو وارد کامپیوتر کردم و منتظر شدم تا بیاد
بعد چند دقیقه که کامل همه چی آورد
دیدم لیسو داره توی غذام فلفل و نمک میریزه
بعد چند ساعت جلو تر رفتم که دیدم صبح لیسو داره خودشو میزنه و ا/ت کلا تعجب کرده
باورم نمیشد که ا/ت بی گناهه
به جای اینکه لیسوی عوضی رو تنبیه کنم اون بیچاره رو تنبیه کردم
حالم خیلی خراب شد و رفتم توی بالکن و یه سیگار روشن کردم و کشیدم تا آروم شم ...
ویو ا/ت :
بعد از اینکه اجوما رفت گفتم برم یکم دوش بگیرم شاید حالم بهتر شد
رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون رفتم توی اتاقم تا لباسمو عوض کنم
لباسمو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم
که یهویی ...
لایک بیب (:
🖤🔗🕸🗿
۴۴.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.