P6
درسته که همه نگاه ها روی موهای خیس من بود ولی من اصلا توجهی نمیکردم و به غذا خوردنم ادامه میدادم تا بلکه بالاخره تموم شد ، از سر میز بلند شدم و با گذاشتن ظرف توی ظرفشویی به سمت اتاقم رفتم ، همینطور که تو راهرو به سمت اتاق قدم برمیداشتم صدای فردی باعث وایسادنم شد که شک نداشتم همون پسرس . نزدیکم شد که برگشتم سمتش و نگاهم رو بهش دادم .
S : چقدر با این موهای خیس زشت شدی .
ا/ت : به تو ربطی داره ؟
نزدیکم شد و دو طرف کتف هام رو گرفت و چسبوندم به دیوار و گفت : اینش که مهم نیست ولی باید کار دیروز رو برات جبران کنم .
بعدم خواست صورتش رو به صورتم نزدیک کنه که چند قدم رفتم عقب و محکم زدم تو صورتش که نگاه ترسناکی رو تحویلم داد و عصبانی و جدی همونطور که کتف هام رو فشار میداد گفت : اگه یه بار دیگه منو بزنی ....
سریع پریدم وسط حرفش و گفتم : چیکار میکنی ؟ میکشی منو ؟
سرش رو نزدیک گوشم کرد و گفت : هی بچه بهتره منو عصبانی نکنی ، راستی من میدونم تو انباری فضولی کردی و اون پرونده هارو دیدی اگه نمیخوای به خانم کیم چیزی بگم مراقب رفتارت باش .
ا/ت : تو از کجا میدونی اونا پرونده بودن ؟ پس حتما خودت هم دیدی .
یه تار ابروش رو بالا انداخت و متعجب گفت : خب که چی ؟
ا/ت : اگه تو بگی منم به خانم کیم لوت میدم .
خنده بلندی کرد و گفت : فکر کردی کسی حرف تو رو باور میکنه همه میدونن که خانم کیم با تو مشکل داره .
بعدم با قیافه و لحن جدی نزدیکم شد و گفت : پس منو با این چیزا تحدید نکن .
نزدیک گوشم شد و زمزمه کرد : اگه نمیخوای دوباره تنبیه بشی بهتره زبون درازی نکنی .
تقریبا داشتم میترسیدم لحن جدی داشت و ترسناک شده بود ، لرزشی از ترس توی لحنم افتاد بود .
ا/ت : ازم .... چی میخوای ؟
S : فعلا هیچی .... شاید ؟
تا اومدم لب باز کنم بگم شاید چی ؟ نزدیکم شد و کش موهام رو باز کرد که موهای خیسم روی کتفم ریخت ، بعدم دوباره نزدیک گوشم شد و با لحن آرومی که ازش متنفر بودم گفت : بهتره باهم مهربون باشیم .
حرفش که تموم شد ولم کرد و برگشت رفت .
S : چقدر با این موهای خیس زشت شدی .
ا/ت : به تو ربطی داره ؟
نزدیکم شد و دو طرف کتف هام رو گرفت و چسبوندم به دیوار و گفت : اینش که مهم نیست ولی باید کار دیروز رو برات جبران کنم .
بعدم خواست صورتش رو به صورتم نزدیک کنه که چند قدم رفتم عقب و محکم زدم تو صورتش که نگاه ترسناکی رو تحویلم داد و عصبانی و جدی همونطور که کتف هام رو فشار میداد گفت : اگه یه بار دیگه منو بزنی ....
سریع پریدم وسط حرفش و گفتم : چیکار میکنی ؟ میکشی منو ؟
سرش رو نزدیک گوشم کرد و گفت : هی بچه بهتره منو عصبانی نکنی ، راستی من میدونم تو انباری فضولی کردی و اون پرونده هارو دیدی اگه نمیخوای به خانم کیم چیزی بگم مراقب رفتارت باش .
ا/ت : تو از کجا میدونی اونا پرونده بودن ؟ پس حتما خودت هم دیدی .
یه تار ابروش رو بالا انداخت و متعجب گفت : خب که چی ؟
ا/ت : اگه تو بگی منم به خانم کیم لوت میدم .
خنده بلندی کرد و گفت : فکر کردی کسی حرف تو رو باور میکنه همه میدونن که خانم کیم با تو مشکل داره .
بعدم با قیافه و لحن جدی نزدیکم شد و گفت : پس منو با این چیزا تحدید نکن .
نزدیک گوشم شد و زمزمه کرد : اگه نمیخوای دوباره تنبیه بشی بهتره زبون درازی نکنی .
تقریبا داشتم میترسیدم لحن جدی داشت و ترسناک شده بود ، لرزشی از ترس توی لحنم افتاد بود .
ا/ت : ازم .... چی میخوای ؟
S : فعلا هیچی .... شاید ؟
تا اومدم لب باز کنم بگم شاید چی ؟ نزدیکم شد و کش موهام رو باز کرد که موهای خیسم روی کتفم ریخت ، بعدم دوباره نزدیک گوشم شد و با لحن آرومی که ازش متنفر بودم گفت : بهتره باهم مهربون باشیم .
حرفش که تموم شد ولم کرد و برگشت رفت .
۳.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.