بارون همچنان روی شیشهها ضرب گرفته بود صدای شر شر قطرات تنها چیزی بود ...

---

𝑺𝑰𝑳𝑬𝑵𝑻 𝑴𝑬𝑳𝑶𝑫𝒀
𝑷𝑨𝑹𝑻:𝑻𝑯𝑹𝑬𝑬

بارون همچنان روی شیشه‌ها ضرب گرفته بود. صدای شر شر قطرات، تنها چیزی بود که توی اون اتاق سنگین شنیده می‌شد.

جونگکوک روی صندلی‌ چرمی نشست. روبه‌روش، دختری بود که از لحظه‌ی ورودش حتی یک حرکت نداشت. مچ‌های بسته‌ش روی زانوهاش قرار داشت و موهای سیاه و آشفته‌ش مثل پرده‌ای صورتش رو پنهون کرده بودن.

جونگکوک تکیه داد، عصبانی نبود، اما سردرگم بود.
دستش رو توی موهاش فرو برد و گفت:
– «می‌دونی؟ خیلیا جلوی من زانو زدن، التماس کردن... ازت متنفرم که حتی التماس هم نمی‌کنی.»

پوزخند زد.
– «وقتی لالی، حتی نمی‌تونی از مرگ خواهش کنی.»

از جاش بلند شد. جلو رفت. دست‌های دختر رو گرفت و با یک حرکت طناب رو باز کرد.
دختر جا نخورد. نه شگفت‌زده شد، نه لرزید.
اون فقط نگاه کرد.
نگاهی بی‌احساس... اما تهش یه چیزی بود. یه چیزی که جونگکوک رو آزار می‌داد. یه حس پنهون.

– «بلند شو.»

دختر بلند نشد.
جونگکوک خم شد و بازوی لاغر و کبودش رو گرفت.
– «گفتم بلند شو!»
صداش خشن بود، اما نه به اندازه‌ی قبل. یه جور لرزش توش بود که خودش هم فهمید.

دختر آروم از جاش بلند شد. زل زد تو چشماش.

جونگکوک نفسش رو محکم بیرون داد.
– «چه غلطی داری با من می‌کنی؟»

اون لحظه بود…
دوهون در زد.
– «رئیس؟»
– «بیا تو.»

دوهون با عجله وارد شد. کاغذی دستش بود.
– «گزارش پزشکی اون دختریه که فرستادیم بررسی بشه.»
کاغذ رو داد.
– «لال نیست، رئیس. هیچ مشکلی نداره. هیچ آسیب جسمی یا عصبی‌ای گزارش نشده. صداش سالمه.»

دست جونگکوک یخ زد.
پلک زد. انگار نفس کشیدن یادش رفته بود.

سرش رو چرخوند. به دختری که هنوز ساکت، با همون نگاه محو زل زده بود بهش.
یه قدم عقب رفت.
یه چیزی ته دلش لرزید. نه از خشم.
یه ترس عجیب.

هانا... لال نبود.


---
دیدگاه ها (۱)

𝑺𝑰𝑳𝑬𝑵𝑻 𝑴𝑬𝑳𝑶𝑫𝒀𝑷𝑨𝑹𝑻 :𝑭𝑶𝑼𝑹جونگکوک از روی عصبانیت لیوان ویسکی رو...

𝑺𝑰𝑳𝑬𝑵𝑻 𝑴𝑬𝑳𝑶𝑫𝒀𝑷𝑨𝑹𝑻 :𝑭𝑰𝑽𝑬---باران هنوز به آرامی می‌بارید و سای...

𝑺𝑰𝑳𝑬𝑵𝑻 𝑴𝑬𝑳𝑶𝑫𝒀𝑷𝑨𝑹𝑻:𝑻𝑾𝑸جونگکوک با قدم‌هایی محکم وارد اتاق شد. ...

𝑺𝑰𝑳𝑬𝑵𝑻 𝑴𝑬𝑳𝑶𝑫𝒀𝑷𝑨𝑹𝑻: 𝑶𝑵𝑬هوای اتاق کوچک و تاریک، نفس کشیدن را س...

black flower(p,318)

پارت نوزدهم امگای شیرین من 🌷 (رفت)_ اخشهه قلبم داشت میرفتم ت...

black flower(p,234)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط