هوای اتاق کوچک و تاریک نفس کشیدن را سخت میکرد جونگکوک مردی که همیشه ...
𝑺𝑰𝑳𝑬𝑵𝑻 𝑴𝑬𝑳𝑶𝑫𝒀
𝑷𝑨𝑹𝑻: 𝑶𝑵𝑬
هوای اتاق کوچک و تاریک، نفس کشیدن را سخت میکرد. جونگکوک، مردی که همیشه سرد و بیرحم بود، اینبار دستهایش لرزیدند، اما هیچکس نباید این را میدید.
هانا، دختر لال و ظاهراً بیدفاع، روی صندلی بسته شده بود. چشمانش ترس و درد را پنهان میکردند، اما صدایی از او بیرون نمیآمد.
جونگکوک آمده بود تا آرامش پیدا کند، اما این روزها همه چیز پر از جنون و وحشت شده بود.
با دستهای قوی و سردش، اولین ضربهها را زد، اما نمیدانست این درد شروع یک بازی است که هیچکس نمیداند چگونه تمام میشود...
---
𝑷𝑨𝑹𝑻: 𝑶𝑵𝑬
هوای اتاق کوچک و تاریک، نفس کشیدن را سخت میکرد. جونگکوک، مردی که همیشه سرد و بیرحم بود، اینبار دستهایش لرزیدند، اما هیچکس نباید این را میدید.
هانا، دختر لال و ظاهراً بیدفاع، روی صندلی بسته شده بود. چشمانش ترس و درد را پنهان میکردند، اما صدایی از او بیرون نمیآمد.
جونگکوک آمده بود تا آرامش پیدا کند، اما این روزها همه چیز پر از جنون و وحشت شده بود.
با دستهای قوی و سردش، اولین ضربهها را زد، اما نمیدانست این درد شروع یک بازی است که هیچکس نمیداند چگونه تمام میشود...
---
- ۳.۷k
- ۰۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط