★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«21»
~=تهیونگ،از حرف جونگ کوک خیلی تعجب کرده بود...خودشم فقط توی بچگی پدر و مادرش،تو بزرگسالی هم فقط شاید چند باری اعضا رو برای دو سه ثانیه بغل کرده بود...اونم فقط پیش کسایی که باهاشون احساس راحتی میکرد، گریش میگرفت،فقط پیش پدر و مادرش،ولی تا حالا پیش اعضا گریه نکرده بود...انگار خیلی به هم شباهت داشتن...(بریم پیش اعضا)
نامجون:کنار جین وایساده بودم...با هم از دیدن اون صحنه های احساساتی لذت میبردیم و با اعضا میخندیدیم...به ولله اگه آدمای صبوری نبودیم،با این چیز های مسخره ای که جین میگفت،تا الان صد بار فهمیده بودن ما اینجاییم از بس میخندیدیم،«توجه بفرمایید نمیخندیدن،چون آدمای صبوری هستن ولی اگه صبور نبودن از بس میخندیدن به حرفهای جین،تا الان لو رفته بودن»جین هی میگفت:
جین:چه بچه لوسیه گگگگگگ
جین:اه اه اه اه اه چندششش
جین:الان کم مونده بگه آه تهیونگ دلم میخواهد در چشمانت غرق شوم...
جین:تارزان موهاش از این مرتب تره...
«بچه ها تمام این حرف ها رو جین در طول اون زمانی که قایم شده بودن میزد،الان نگفته»
نامجون:دیگه خداوکیلی داشتیم از دستش جر میخوردیم،که یهو جونگ کوک گفت:احساس راحتی دارم باهات،بر خلاف چیز هایی که ازت میشنیدم و توقع داشتم،تو اصلا آدم سردی نیستی! تازه خیلیم مهربونی!
جین برگشت گفت...
جین:پسرههه ی بی شعوررررر پر رووووو«توهین نیست به مولا فیکه اوکی؟»رفته بغل بزرگ ترین مافیای آسیا داره گریه میکنه بعد میگه احساس راحتی دارم باهاتتتتتتتتت؟؟؟؟؟گگگگگ!آدم سرد و خشنی نیستتتتتتتتت؟؟؟؟ما با این سنمون بعضی مواقع مجبوریم بهش بگیم قربان!از قطب جنوب هم سرد تره این بشر،کجاش مهربونههههههه؟اگه مهربونه بود که آدم نمیکشتتتتتت!ما بهش میگیم قربان،رئیس،آقای کیم،فقط تو خلوت خودمون بهش میگیم تهیونگ! این پسره پر رو همین امروز تازه اسمشو یاد گرفته،بهش میگه تهیونگگگگ!گگگگ! آشغال«همون طور که خودتون میدونید فیکه به مولا»بهش بگو آقای کیمممممممممممممممممم!جالبه نزده نکشتششششش!پدر مادر این تارزان زندگی تهیونگو سیاه کردننننننننن!الان تهیونگ اینطوری بغلش میکنه جای اینکه بکشتشششششششش!
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«21»
~=تهیونگ،از حرف جونگ کوک خیلی تعجب کرده بود...خودشم فقط توی بچگی پدر و مادرش،تو بزرگسالی هم فقط شاید چند باری اعضا رو برای دو سه ثانیه بغل کرده بود...اونم فقط پیش کسایی که باهاشون احساس راحتی میکرد، گریش میگرفت،فقط پیش پدر و مادرش،ولی تا حالا پیش اعضا گریه نکرده بود...انگار خیلی به هم شباهت داشتن...(بریم پیش اعضا)
نامجون:کنار جین وایساده بودم...با هم از دیدن اون صحنه های احساساتی لذت میبردیم و با اعضا میخندیدیم...به ولله اگه آدمای صبوری نبودیم،با این چیز های مسخره ای که جین میگفت،تا الان صد بار فهمیده بودن ما اینجاییم از بس میخندیدیم،«توجه بفرمایید نمیخندیدن،چون آدمای صبوری هستن ولی اگه صبور نبودن از بس میخندیدن به حرفهای جین،تا الان لو رفته بودن»جین هی میگفت:
جین:چه بچه لوسیه گگگگگگ
جین:اه اه اه اه اه چندششش
جین:الان کم مونده بگه آه تهیونگ دلم میخواهد در چشمانت غرق شوم...
جین:تارزان موهاش از این مرتب تره...
«بچه ها تمام این حرف ها رو جین در طول اون زمانی که قایم شده بودن میزد،الان نگفته»
نامجون:دیگه خداوکیلی داشتیم از دستش جر میخوردیم،که یهو جونگ کوک گفت:احساس راحتی دارم باهات،بر خلاف چیز هایی که ازت میشنیدم و توقع داشتم،تو اصلا آدم سردی نیستی! تازه خیلیم مهربونی!
جین برگشت گفت...
جین:پسرههه ی بی شعوررررر پر رووووو«توهین نیست به مولا فیکه اوکی؟»رفته بغل بزرگ ترین مافیای آسیا داره گریه میکنه بعد میگه احساس راحتی دارم باهاتتتتتتتتت؟؟؟؟؟گگگگگ!آدم سرد و خشنی نیستتتتتتتتت؟؟؟؟ما با این سنمون بعضی مواقع مجبوریم بهش بگیم قربان!از قطب جنوب هم سرد تره این بشر،کجاش مهربونههههههه؟اگه مهربونه بود که آدم نمیکشتتتتتت!ما بهش میگیم قربان،رئیس،آقای کیم،فقط تو خلوت خودمون بهش میگیم تهیونگ! این پسره پر رو همین امروز تازه اسمشو یاد گرفته،بهش میگه تهیونگگگگ!گگگگ! آشغال«همون طور که خودتون میدونید فیکه به مولا»بهش بگو آقای کیمممممممممممممممممم!جالبه نزده نکشتششششش!پدر مادر این تارزان زندگی تهیونگو سیاه کردننننننننن!الان تهیونگ اینطوری بغلش میکنه جای اینکه بکشتشششششششش!
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
۶.۴k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.