fake taehyung
fake taehyung
part*3۵
خدمتکار: ببخشید خانم هیونا رو ندیدید
ا/ت: نه مگه همینجا ننشسته بود؟
خدمتکار: گفت که میره عروسکشو از اتاقش بیاره ولی نیست!
ترس ورم داشت:
ا/ت: ینی چی هیونا کجاست هاا
خدمتکارا افتادن دنبال هیونا و منم دنبالش بودم، کمی بعد خدمتکار از حیاط داد زد که عروسکش افتاده کنار در حیاط خروجی رفتم و عروسکشو دیدم معلوم بود رفته خیابون
همینجوری که داشتم از استرس میمردم تو کوچه که داشتم دنبالش میگشتم دیدم با دامن قرمز رنگش وایساده کنار تیر برق و انگار با کسی حرف میزنه، بدو بدو رفتم که صداش بزنم دیدم با یه مرد وایساده حرف میزنه ، مرد بلند قد و اندامی بود، کلاه سیاه سرش بود اما آشنا میزد نزدیکتر شدم:
ا/ت: هیونا پرنسس مامان چیکار داری میکنی
مرد من رو که دید یک لحظه شک شد و کلاهش نمیزاشت صورتش دیده شه خواست عقب تر بره و فرار کنه زمزمه کردم:
ا/ت: اقا لطفا وایسین
با شنیدن حرفم وایساد و برگشت نگاهم کرد، ولی اینبار دیدمش کسی که چشماش مثل چشم عقاب کشیده بود.. لبای زیبا و پف کرده اش صورت قشنگش درسته. خودش بود..تهیونگ
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*3۵
خدمتکار: ببخشید خانم هیونا رو ندیدید
ا/ت: نه مگه همینجا ننشسته بود؟
خدمتکار: گفت که میره عروسکشو از اتاقش بیاره ولی نیست!
ترس ورم داشت:
ا/ت: ینی چی هیونا کجاست هاا
خدمتکارا افتادن دنبال هیونا و منم دنبالش بودم، کمی بعد خدمتکار از حیاط داد زد که عروسکش افتاده کنار در حیاط خروجی رفتم و عروسکشو دیدم معلوم بود رفته خیابون
همینجوری که داشتم از استرس میمردم تو کوچه که داشتم دنبالش میگشتم دیدم با دامن قرمز رنگش وایساده کنار تیر برق و انگار با کسی حرف میزنه، بدو بدو رفتم که صداش بزنم دیدم با یه مرد وایساده حرف میزنه ، مرد بلند قد و اندامی بود، کلاه سیاه سرش بود اما آشنا میزد نزدیکتر شدم:
ا/ت: هیونا پرنسس مامان چیکار داری میکنی
مرد من رو که دید یک لحظه شک شد و کلاهش نمیزاشت صورتش دیده شه خواست عقب تر بره و فرار کنه زمزمه کردم:
ا/ت: اقا لطفا وایسین
با شنیدن حرفم وایساد و برگشت نگاهم کرد، ولی اینبار دیدمش کسی که چشماش مثل چشم عقاب کشیده بود.. لبای زیبا و پف کرده اش صورت قشنگش درسته. خودش بود..تهیونگ
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۰.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.