دوسِتان من یه سناریو کوتاه به ذهنم رسید که نوشتم
دوسِتان من یه سناریو کوتاه به ذهنم رسید که نوشتم
امیدوارم دوست داشته باشید :)
< دو پارتی > " جونگکوک "
- وقتی مجبور میشه ...( جونگکوک خونآشامه )
' لیا '
قرار بود امشب با کوک بریم بار ؛ با اینکه فضاشو اصلا دوست نداشتم ولی چون میدونستم جونگکوک اونجا رو دوست داره و چون امشب قرار بود همه ی دوستاش جمع بشن و بدای همین خیلی ذوق داشت، نخواستم ناراحتش کنم و فکر کردم بعد از مدت ها این کار لازمه . کم کم آماده شدم و یه لباس نیمه باز پوشیدم و یه آرایش خوشگل ولی ساده ای کردم و زنگ زدم به کوک :
لیا: الو عشقم ، من آماده ام
جونگکوک: دارم میرسم بیبی
قطع کردم و منتظر نشستم که با فاصله ی دو دقیقه اومد . جونگ کوک با دیدنم اخم ریزی کرد
جونگکوک: فکر کنم دیر برسیم
لیا: چرا؟
جونگکوک: چون باید منتظر بشینم بری لباستو عوض کنی
لیا: نه دیگه ترو خدا ، بابا مگه لباسم چه مشکلی داره؟ ( لوس )
جونگکوک: هیچی ، فقط امکان داره وسط اون جمعیت کاریکه قرار شب انجام بدیم رو همونجا انجام بدم
لیا: خواهش میکنم هانیییی
جونگکوک: باشه ولی از رو پام تکون نمیخوری
لیا: چشم
رسیدیم و دوباره بودی گند الکل به مشامم رسید و حالمو بد میکرد . رفتیم پشت نزدیک ترین میز به دوستای جونگکوک نشستیم. دیگه نتونستم تحمل کنم و به جونگ کوک گفتم میرم سرویس و زود بر میگردم . رفتم یکم آب سرد به صورتم زدم چند تا نفس عمیق کشیدم . وقتی خواستم برگردم و برم الکس ( دشمن جونگکوک ) اومد تو و منو بین دیوار و بدن هیکلی خودش حبس کرد . از چشمای قرمزش معلوم بود خیلی به خون نیاز داره و باید از یکی تغذیه کنه . با دستای ظریفم به سینش میکوبیدم و با دادم جونگکوک و صدا می کردم ، دقیقا وقتی که دیگه توانی برای داد زدن و مقاومت نداشتم کم کم داشتم تیزی دندونای نیشش رو روی گردنم حس میکردم ، چشمامو بستم و اشکی از چشمم ریخت که احساس کردم ازم جدا شد . وقتی چشمامو باز کردم دیدم جونگکوک یقشو گرفته.
جونگکوک: کثافت داشتی چه غلطی می کردی؟
الکس: داشتم از منبعی که تو هیچ وقت ازش استفاده نکردی و نمیتونی بکنی تغذیه میکردم
جونگکوک: تو غلط کردی که میخواستی ای گوهو بخوری
الکس: اصلا باشه قبول ، من دیگه با لیا کاری ندارم ، ولی یه شرایطی داره
جونگکوک: بنال
الکس : از خون لیا تغذیه کن
جونگکوک : قبوله
لیا: جونگکوک نه
جونگکوک: ولی اگه بعدش دور و بر لیا ببینمت زنده نمیزارمت
الکس : اوکی
ادامه دارد...
امیدوارم دوست داشته باشید :)
< دو پارتی > " جونگکوک "
- وقتی مجبور میشه ...( جونگکوک خونآشامه )
' لیا '
قرار بود امشب با کوک بریم بار ؛ با اینکه فضاشو اصلا دوست نداشتم ولی چون میدونستم جونگکوک اونجا رو دوست داره و چون امشب قرار بود همه ی دوستاش جمع بشن و بدای همین خیلی ذوق داشت، نخواستم ناراحتش کنم و فکر کردم بعد از مدت ها این کار لازمه . کم کم آماده شدم و یه لباس نیمه باز پوشیدم و یه آرایش خوشگل ولی ساده ای کردم و زنگ زدم به کوک :
لیا: الو عشقم ، من آماده ام
جونگکوک: دارم میرسم بیبی
قطع کردم و منتظر نشستم که با فاصله ی دو دقیقه اومد . جونگ کوک با دیدنم اخم ریزی کرد
جونگکوک: فکر کنم دیر برسیم
لیا: چرا؟
جونگکوک: چون باید منتظر بشینم بری لباستو عوض کنی
لیا: نه دیگه ترو خدا ، بابا مگه لباسم چه مشکلی داره؟ ( لوس )
جونگکوک: هیچی ، فقط امکان داره وسط اون جمعیت کاریکه قرار شب انجام بدیم رو همونجا انجام بدم
لیا: خواهش میکنم هانیییی
جونگکوک: باشه ولی از رو پام تکون نمیخوری
لیا: چشم
رسیدیم و دوباره بودی گند الکل به مشامم رسید و حالمو بد میکرد . رفتیم پشت نزدیک ترین میز به دوستای جونگکوک نشستیم. دیگه نتونستم تحمل کنم و به جونگ کوک گفتم میرم سرویس و زود بر میگردم . رفتم یکم آب سرد به صورتم زدم چند تا نفس عمیق کشیدم . وقتی خواستم برگردم و برم الکس ( دشمن جونگکوک ) اومد تو و منو بین دیوار و بدن هیکلی خودش حبس کرد . از چشمای قرمزش معلوم بود خیلی به خون نیاز داره و باید از یکی تغذیه کنه . با دستای ظریفم به سینش میکوبیدم و با دادم جونگکوک و صدا می کردم ، دقیقا وقتی که دیگه توانی برای داد زدن و مقاومت نداشتم کم کم داشتم تیزی دندونای نیشش رو روی گردنم حس میکردم ، چشمامو بستم و اشکی از چشمم ریخت که احساس کردم ازم جدا شد . وقتی چشمامو باز کردم دیدم جونگکوک یقشو گرفته.
جونگکوک: کثافت داشتی چه غلطی می کردی؟
الکس: داشتم از منبعی که تو هیچ وقت ازش استفاده نکردی و نمیتونی بکنی تغذیه میکردم
جونگکوک: تو غلط کردی که میخواستی ای گوهو بخوری
الکس: اصلا باشه قبول ، من دیگه با لیا کاری ندارم ، ولی یه شرایطی داره
جونگکوک: بنال
الکس : از خون لیا تغذیه کن
جونگکوک : قبوله
لیا: جونگکوک نه
جونگکوک: ولی اگه بعدش دور و بر لیا ببینمت زنده نمیزارمت
الکس : اوکی
ادامه دارد...
۵.۹k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.