اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
season ②. p²⁷
راوی:
تهیونگ که توی شرکت بود
بشدت حالش بد بود نمیدونست چیکار کنه
بلند شد و رفت سمت دستشویی که دید کیونگ وو یا بهتره بگیم سوجون داشت همراخش میومد
تهیونگ: داری میای؟
سوجون: بله قربان
تهیونگ: نیا، میخوام تنها باشم
سوجون: ولی به من گفتن در هر شرایط همراهتون باشم
تهیونگ: کدوم خری همچین دستوریو داده؟
مثل اینکه من رییس توعم تو باید به حرفم گوشی کنی....
سوجون: از بالا دستور اومده
تهیونگ: از کدوم بالا؟ هه(پوزخند) از من بالا تر هم مگه هست؟
سوجون:....
تهیونگ: الان اعصاب ندارم...فقط برو تا کاری دستت ندادم
سوجون: ولی الان تنها موقعیته
تهیونگ: چه موقعتی؟
سوجون: کشتن تو
تهیونگ: چیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟
تو کی هستی؟؟؟؟؟؟؟
سوجون: مثل اینکه گریم تونسته خیلی چیزارو پنهان کنه
تهیونگ: گریم؟
سوجون: من کسیم که عاشق معشوقه ات بود و معشوقه امو کشتم....
تهیونگ: کیونگ وو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوجون(کیونگ وو) : اره بلاخره فهمیدی
تهیونگ: نه....نه....این امکان ندارهـ...
نههههههههههههههه
کیونگ وو: هه(پوزخند)
تهیونگ: انتقامتو گرفتی....چیکارم داری دیگهههه؟؟؟؟؟
کیونگ وو: کدوم انتقام....؟؟
تهیونگ: کشتن ا/ت.....عشقم......زندگیم.........
کیونگ وو: هه(پوزخند)
من عوضی تر از این حرفام که با کشتن معشقه ام و معشوقه ات، راضی بشم....
تهیونگ: پس الان جیکارم داری دیگه.....؟؟؟؟
کیونگ وو: کشتنت، شاید بتونه ارومم کنه....
تهیونگ: چی؟؟؟؟؟
season ②. p²⁷
راوی:
تهیونگ که توی شرکت بود
بشدت حالش بد بود نمیدونست چیکار کنه
بلند شد و رفت سمت دستشویی که دید کیونگ وو یا بهتره بگیم سوجون داشت همراخش میومد
تهیونگ: داری میای؟
سوجون: بله قربان
تهیونگ: نیا، میخوام تنها باشم
سوجون: ولی به من گفتن در هر شرایط همراهتون باشم
تهیونگ: کدوم خری همچین دستوریو داده؟
مثل اینکه من رییس توعم تو باید به حرفم گوشی کنی....
سوجون: از بالا دستور اومده
تهیونگ: از کدوم بالا؟ هه(پوزخند) از من بالا تر هم مگه هست؟
سوجون:....
تهیونگ: الان اعصاب ندارم...فقط برو تا کاری دستت ندادم
سوجون: ولی الان تنها موقعیته
تهیونگ: چه موقعتی؟
سوجون: کشتن تو
تهیونگ: چیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟
تو کی هستی؟؟؟؟؟؟؟
سوجون: مثل اینکه گریم تونسته خیلی چیزارو پنهان کنه
تهیونگ: گریم؟
سوجون: من کسیم که عاشق معشوقه ات بود و معشوقه امو کشتم....
تهیونگ: کیونگ وو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوجون(کیونگ وو) : اره بلاخره فهمیدی
تهیونگ: نه....نه....این امکان ندارهـ...
نههههههههههههههه
کیونگ وو: هه(پوزخند)
تهیونگ: انتقامتو گرفتی....چیکارم داری دیگهههه؟؟؟؟؟
کیونگ وو: کدوم انتقام....؟؟
تهیونگ: کشتن ا/ت.....عشقم......زندگیم.........
کیونگ وو: هه(پوزخند)
من عوضی تر از این حرفام که با کشتن معشقه ام و معشوقه ات، راضی بشم....
تهیونگ: پس الان جیکارم داری دیگه.....؟؟؟؟
کیونگ وو: کشتنت، شاید بتونه ارومم کنه....
تهیونگ: چی؟؟؟؟؟
۱۳.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.