پارت ۳۱ آخرین تکه قلبم
#پارت_۳۱ #آخرین_تکه_قلبم
آرزو یه دسته چمن ها رو کند و ریخت روی سر امیر ، امیرم که روی موهاش کلی وقت گذاشته بود عصبی شد و اونم پناه برد به چمنا و به سمت آرزو رفت !
آرزو تا خواست فرار کنه امیر با یه دستش کشیدش سمت خودشو چمنارو ریخت روی سرشو دستشو انداخت گردن آرزو ، من که دیدم فضا عاطفی شده به نیما گفتم:
_نیما بیا این ور ازت عکس قدی بندازم!
نیما ام که از عکس قدی خوشش نمیاد نذاشت رفت اونور و گفت :
_نه نیاز عکس قدی قشنگ نمیوفتم ننداز ازم،بندازی حذفش میکنم!
اخم کردم و گفتم :
_خیلی خب بیا پیشم تا آرزو ازمون عکس بندازه
آرزو رو صدا کردم و گوشیمو دادم دستش.
با امیر کنار هم وایساده بودن ، خدایی خیلی بهم میومدن!
رفتم روی جدول تا هم قد نیما شدم، یه عکس ازمون انداخت و گفت :بیا!
آرزو رو به امیر کرد و گفت:
_از نیما یاد بگیر یه چارتا عکس انداخت با رلش اونوقت تو !
امیرم گوشی رو سمت من گرفت و گفت:
_نیاز خانوم یه چند تا عکس ازمون بندازید .
منم گرفتم و در هر حالتی که بودن و داشتن میخندیدن ازشون عکس انداختم ، عکساشون از عکس ما خیلی باحال تر شده بود آخه عکاسش خوبه!
همیشه فانتزیم اینه که خودم میتونستم دوتا بشم از خودم عکس بگیرم!
چه عکسایی که نمیگرفتم اون موقع!
زدم به آرزو و گفتم :
_یه چیزی نگرفتن بخوریم خسیسا !
آرزو ام روشو کج کرد و گفت:
_همون!گیر دوتا خسیس تر از خودمون افتادیم، مردم رل دارن ما ام داریم !
❤ #نظر_فراموش_نشه
آرزو یه دسته چمن ها رو کند و ریخت روی سر امیر ، امیرم که روی موهاش کلی وقت گذاشته بود عصبی شد و اونم پناه برد به چمنا و به سمت آرزو رفت !
آرزو تا خواست فرار کنه امیر با یه دستش کشیدش سمت خودشو چمنارو ریخت روی سرشو دستشو انداخت گردن آرزو ، من که دیدم فضا عاطفی شده به نیما گفتم:
_نیما بیا این ور ازت عکس قدی بندازم!
نیما ام که از عکس قدی خوشش نمیاد نذاشت رفت اونور و گفت :
_نه نیاز عکس قدی قشنگ نمیوفتم ننداز ازم،بندازی حذفش میکنم!
اخم کردم و گفتم :
_خیلی خب بیا پیشم تا آرزو ازمون عکس بندازه
آرزو رو صدا کردم و گوشیمو دادم دستش.
با امیر کنار هم وایساده بودن ، خدایی خیلی بهم میومدن!
رفتم روی جدول تا هم قد نیما شدم، یه عکس ازمون انداخت و گفت :بیا!
آرزو رو به امیر کرد و گفت:
_از نیما یاد بگیر یه چارتا عکس انداخت با رلش اونوقت تو !
امیرم گوشی رو سمت من گرفت و گفت:
_نیاز خانوم یه چند تا عکس ازمون بندازید .
منم گرفتم و در هر حالتی که بودن و داشتن میخندیدن ازشون عکس انداختم ، عکساشون از عکس ما خیلی باحال تر شده بود آخه عکاسش خوبه!
همیشه فانتزیم اینه که خودم میتونستم دوتا بشم از خودم عکس بگیرم!
چه عکسایی که نمیگرفتم اون موقع!
زدم به آرزو و گفتم :
_یه چیزی نگرفتن بخوریم خسیسا !
آرزو ام روشو کج کرد و گفت:
_همون!گیر دوتا خسیس تر از خودمون افتادیم، مردم رل دارن ما ام داریم !
❤ #نظر_فراموش_نشه
۵.۳k
۰۲ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.