وقتی که پرنسسم خوابه
-عزیزم بیا امروز بریم بیرون
+بیرون؟
-اره
+باشه
(ات داشت حاضر میشد اما دستش به زیپ لباسش نمی رسید)
+وای چه کار کنم؟
_ا.ت حاضر شدی؟
+اذه ولی...
-ولی چی؟
+ولی زیپش
-برگرد تا برات درست کنم
+باشه
(برای جالب شدن این قسمت رو نوشتم 🙂)
ات برگشت تا تهیونگ زیپ رو ببنده اما تهیونگ زیپ رو نمیکشید
+تهیونگ نمیخوای ببندیش؟
یه لحظه سر ات رو چرخوند و بوسش کرد ات هم با مشت توی قفسه سینه تهیونگ میزد اما تهیونگ اصلا ولش نمیکرد. اون مشتای که میزد به تهیونگ هیچ اثری نداشت و تهیونگ هیچ ریکشنی نداشت جز این که داشت لبای ات رو میبوسید .
توی همون لحظه تهیونگ سریع زیپ لباس رو بالاکشید و لباشو جدا کرد.
+احمق با چه اجازه ای منو میبوسی؟
_اجازه؟(خنده شیطانی) بدو میخوایم بریم
+من اصلا باهات دیگه جایی نمیام
_عععه؟ باشه اقایی یو
+بیرون؟
-اره
+باشه
(ات داشت حاضر میشد اما دستش به زیپ لباسش نمی رسید)
+وای چه کار کنم؟
_ا.ت حاضر شدی؟
+اذه ولی...
-ولی چی؟
+ولی زیپش
-برگرد تا برات درست کنم
+باشه
(برای جالب شدن این قسمت رو نوشتم 🙂)
ات برگشت تا تهیونگ زیپ رو ببنده اما تهیونگ زیپ رو نمیکشید
+تهیونگ نمیخوای ببندیش؟
یه لحظه سر ات رو چرخوند و بوسش کرد ات هم با مشت توی قفسه سینه تهیونگ میزد اما تهیونگ اصلا ولش نمیکرد. اون مشتای که میزد به تهیونگ هیچ اثری نداشت و تهیونگ هیچ ریکشنی نداشت جز این که داشت لبای ات رو میبوسید .
توی همون لحظه تهیونگ سریع زیپ لباس رو بالاکشید و لباشو جدا کرد.
+احمق با چه اجازه ای منو میبوسی؟
_اجازه؟(خنده شیطانی) بدو میخوایم بریم
+من اصلا باهات دیگه جایی نمیام
_عععه؟ باشه اقایی یو
۴.۶k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.