•وقتی سونبه اته...•
•وقتی سونبه اته...•
🦅 #جی 🦅
از اونجایی که تو و جی قرار بود همکاری کنید چند ساعتی میشد که هر دوتاتون تو سالن رقص داشتید تمرین میکردید که بلخره از بعد انجام قطعه اخر دنس، نفس نفس زنان از بطریت آبی خوردی و روی زمین دراز کشیدی و نگاهتو به جی دادی
سونبه..بیا یکم استراحت کن حتما خسته شدی
جی لبخندی زد و اومد و کنارت نشست و چون فقط شما دوتا تو سالن بودیدو هیچ بالشتی نبود تا سرتو روش بزاری جی سرتو روی پاش گذاشت تا راحت باشی
ممنون..
خوشحال شدی و همچنان که به سقف نگاه میکردی بدون اینکه بفهمی کم کم چشمات گرم شد و خوابت برد..
جی داشت به گوشیش نگاه میکرد که با دیدن مطلب خنده داری خواست بهت نشون بده که با چهره ی غرق در خوابت مواجه شد..
اوه..حتما خیلی خسته شده
بخاطر کیوتیت لبخندی زد و نتونست مقاومت کنه پس بوسه ای روی پیشونیت گذاشت و براید استایل بغلت کرد تا به خونه ببرتت...
از سالن خارج شد و تو رو داخل ماشینش گذاشت بعد خودش هم روی صندلی راننده نشست و شروع به رانندگی کرد...
.
.
.
چشماتو اروم باز کردی و تا خواستی یکم رو تختت تکون بخوری به جسمی برخورد کردی
از اونجایی که هنوز خواب الود بودی نمیدونستی داری چیکار میکنی که یهو با دیدن جی که کنارت خوابیده شوکه شدی و سریع از تخت بیرون اومدی
تو..سونبه..
جی که با حرکات و سروصداهات از خواب بیدار شده بود لبخندی زد
_صبح...بخیر
چند قدمی عقب رفتی
سونبهههه اینجا چیکار میکنیییی
_عام..یادت نمیاد..دیشب؟
دیشب؟ چیشده مگه؟
_دیشب تو سالن خوابت برده بود و چون خسته شده بودی نخواستم بیدارت کنم پس اوردمت خونه و گذاشتمت رو تخت..ولی تا خواستم برم دستم رو گرفتی و نزاشتی برم..
از اونجایی که یادت نمیاد فک کنم خواب بودی..!؟ پس کنار تختت نشستم تا وقتی که دستمو ول کنی ولی نمیدونم چجوری رو تختت خوابم برد..
با یاد اوری خاطرات دیشبت دهنت باز مونده بود..اره..تو همیشه زمانایی که خواب الود بودی نمیدونستی چیکار میکنی و کار هات دست خودت نبود و حالا..همچین اتفاقی افتاده بود..
سرت رو پایین انداختی و خجالت زده لب زدی
متاسفام..من..دست خودم نبود
جی از تخت بیرون اومد و به سمتت اومد
_نه نه..اشکالی نداره پیش میاد..
چجوری ممکنه همچین اتفاقی پیش بیاد اخه..
با حرفت هردوتاتون خندید و بعد..برای خوردن صبحونه به اشپزخونه رفتید
حس میکنم این یکیو واقعا خراب کردم..ببخشید😅
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#سناریو #انهایپن #پارک_سونگ_جونگ #سناریو_انهایپن #تکپارتی #فیک #Enhypen #Jay #Fic #خواب #تمرین #دنس #رقص #همکاری
🦅 #جی 🦅
از اونجایی که تو و جی قرار بود همکاری کنید چند ساعتی میشد که هر دوتاتون تو سالن رقص داشتید تمرین میکردید که بلخره از بعد انجام قطعه اخر دنس، نفس نفس زنان از بطریت آبی خوردی و روی زمین دراز کشیدی و نگاهتو به جی دادی
سونبه..بیا یکم استراحت کن حتما خسته شدی
جی لبخندی زد و اومد و کنارت نشست و چون فقط شما دوتا تو سالن بودیدو هیچ بالشتی نبود تا سرتو روش بزاری جی سرتو روی پاش گذاشت تا راحت باشی
ممنون..
خوشحال شدی و همچنان که به سقف نگاه میکردی بدون اینکه بفهمی کم کم چشمات گرم شد و خوابت برد..
جی داشت به گوشیش نگاه میکرد که با دیدن مطلب خنده داری خواست بهت نشون بده که با چهره ی غرق در خوابت مواجه شد..
اوه..حتما خیلی خسته شده
بخاطر کیوتیت لبخندی زد و نتونست مقاومت کنه پس بوسه ای روی پیشونیت گذاشت و براید استایل بغلت کرد تا به خونه ببرتت...
از سالن خارج شد و تو رو داخل ماشینش گذاشت بعد خودش هم روی صندلی راننده نشست و شروع به رانندگی کرد...
.
.
.
چشماتو اروم باز کردی و تا خواستی یکم رو تختت تکون بخوری به جسمی برخورد کردی
از اونجایی که هنوز خواب الود بودی نمیدونستی داری چیکار میکنی که یهو با دیدن جی که کنارت خوابیده شوکه شدی و سریع از تخت بیرون اومدی
تو..سونبه..
جی که با حرکات و سروصداهات از خواب بیدار شده بود لبخندی زد
_صبح...بخیر
چند قدمی عقب رفتی
سونبهههه اینجا چیکار میکنیییی
_عام..یادت نمیاد..دیشب؟
دیشب؟ چیشده مگه؟
_دیشب تو سالن خوابت برده بود و چون خسته شده بودی نخواستم بیدارت کنم پس اوردمت خونه و گذاشتمت رو تخت..ولی تا خواستم برم دستم رو گرفتی و نزاشتی برم..
از اونجایی که یادت نمیاد فک کنم خواب بودی..!؟ پس کنار تختت نشستم تا وقتی که دستمو ول کنی ولی نمیدونم چجوری رو تختت خوابم برد..
با یاد اوری خاطرات دیشبت دهنت باز مونده بود..اره..تو همیشه زمانایی که خواب الود بودی نمیدونستی چیکار میکنی و کار هات دست خودت نبود و حالا..همچین اتفاقی افتاده بود..
سرت رو پایین انداختی و خجالت زده لب زدی
متاسفام..من..دست خودم نبود
جی از تخت بیرون اومد و به سمتت اومد
_نه نه..اشکالی نداره پیش میاد..
چجوری ممکنه همچین اتفاقی پیش بیاد اخه..
با حرفت هردوتاتون خندید و بعد..برای خوردن صبحونه به اشپزخونه رفتید
حس میکنم این یکیو واقعا خراب کردم..ببخشید😅
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#سناریو #انهایپن #پارک_سونگ_جونگ #سناریو_انهایپن #تکپارتی #فیک #Enhypen #Jay #Fic #خواب #تمرین #دنس #رقص #همکاری
۱۱.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.