زخمپنهان

#زخم_پنهان
#Part_5
×اگه درست حرف نزنم چیکار میخوای بکنی؟؟؟اسممو از شجرنامه حذف میکنی؟؟یا باهام قط رابطه میکنی....اگه این کارارو میکنی بزار به بد حرف زدنم ادامه بدم(داد)
دیدم از جاش بلند شدو یه کشیده تو صورتم زد...سوزش بدی رو روی گونم حس کردم...از شدت درد دستمو روی گونم گذاشتم....نفس تلخی کشیدمو با اصبانیت از خونه رفتم بیرون...توی ماشین نشستمو مشتمو محکم ب فرمون کبوندم....اشکام ناخودآگاه از روی گونه هام سرازیر میشد...نمیتونستم باور کنم که پدرم فقط بخاطر اون حروم‌زاده‌ها انقدر منو اذیت میکنه.....اون دختره رو مثله بچه‌ی خودش دوست داره ولی من.....منی ک از پوست‌و‌خونشم‌ چی؟؟؟..کوچک‌ترین توجهی بهم نمیکنه.......اشکامو پاک کردمو از تو داشبورد پاکت سیگار و فندکمو در اوردم....یه نخ از سیگارو برداشتمو روی لبام گذاشتم...الان تنها چیزی ک میتونه حالمو خوب کنه فقط دودیه ک با نفس خودم جون میگیره.... روشنش کردم...تا تهشو کشیدم...نمیخواستم بیشتر ازین بکشم ...ولی با دیدن پاکت سیگار وسوسه شدم....چشمامو بستمو سرمو تکون دادم...نه..دیگه کافیه....پاکتو دوباره توی داشبورد گذاشتمو ماشینو روشن کردمو رفتم ب سمته جایی ک اغلب میرم(منظورش‌باره)
وارد سالن اصلی شدم....جلوی پذیرش ایستادم...

£قربان چی میل دارین؟؟

×فرقی نمیکنه...آبجو با شراب برنج....

£خب میشه
56000وون

×کارتو دادم دستش تا حساب کنه...بعد حساب کردنش کارتو از دستش گرفتمو رفتم پشته دور ترین صندلی سالن نشستم...نمیخواستم کسی مزاحمم بشه...میخواستم تنها باشم.....
دیدگاه ها (۰)

#زخم_پنهان#part_6ویو‌ا.تصدای مدیر بارو شنیدم ک صدام کرد....گ...

#زخم_پنهان#part_7×فک‌ نمیکردم اینجا ببینمت...÷کمی خجالت کشید...

#زخم_پنهان#Part_4×ببخشیداااا..ولی من اومدم....*آااه پسرم!اصل...

#زخم_پنهان#Part_4ویوکوکماشینو روشن کردمو ب طرف خونه بابام رف...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط