نامجون:به الکس بگو زنگ بزنه به یونا و یونا رو بکشه به مکا
نامجون:به الکس بگو زنگ بزنه به یونا و یونا رو بکشه به مکان مخفی خودمون منم میام
جین:دلت خوشه یونا خر نیست بیاد مخفی گاهمون.!
نامجون:اتفاقا میاد اگه بدونه من اونجا گیر کردم میاد
جین:یعنی الکس ترو گرفته و اون میاد که ببینتت؟
نامجون:آهوم
جین:باشه
نامجون:پس زنگم بزن
جین:بش خدافظ
نامجون: خدافظ
ویو جین
همه ی هزینه های بیماری مادر الکس و دادم و به سمت الکس رفتم رسید و نشون دادم و
جین:نامجون گفت که هزینه هارو پرداخت کنم و ازت یه درخواست کنم
الکس:ممنونم ممنونم ببخشید خیانت کردم من بهتون همه کمک میکنم
جین:به یونا زنگ بزن و بگو نامجون و گرفتی و ..... به مخفی گاهمون بکشش
این تنها راهی هست که نامجون انتقام بگیره و از اون طرف از توهم هیچ کینه ای ندارع چون میدونه مادر چقدر مهمه برای زندگی .
الکس:اره زنگ میزنم
جین:ممنونم
مکالمه الکس و یونا.
الکس :سلام یونا .
یونا:سلام
الکس :خوبی؟
یونا:اره خوبم بعد کاری که با ات کردم معلومه که خوبم(بابا دهنتو ببند )
الکس:من نامجون و برات گرفتم
یونا:توکه گفتی نمیتونی!
الکس:خوب از دوستم کمک گرفتم .
یونا:خوب کجا بیام!
الکس:من یه مخفی گاه دارم بیا اونجا
یونا:باشه آدرس و برام بفرست
الکس:باشه خداف
یونا موبایلو قطع کرد .
جین بعد فهمیدم این موضوع سریع زنگ زد به نامجون.
مکالمه جین و نامجون:
جین:سلام. خوبی.
نامجون:سلام خوبم تو خوبی؟
جین:نقشه عملی شد .یونا داره میاد
نامجون:خوبه
جین: کجایی الان ؟
نامجون:پشت سرت !
جین برگشت و با دیدن نامجون به سمتش رفت و بغلش کرد .
موبایلو خاموش کرد و ادامه داد
جین:خوب پس بیا صحنه رو درست کنیم
ویو نامجون:
بعد از درست کردن صحنه الکس آمد و ازم تشکر کرد و منتظر یونا بودیم که در باز شد جین سریع رفت و قایم شد
یونا.
جین:دلت خوشه یونا خر نیست بیاد مخفی گاهمون.!
نامجون:اتفاقا میاد اگه بدونه من اونجا گیر کردم میاد
جین:یعنی الکس ترو گرفته و اون میاد که ببینتت؟
نامجون:آهوم
جین:باشه
نامجون:پس زنگم بزن
جین:بش خدافظ
نامجون: خدافظ
ویو جین
همه ی هزینه های بیماری مادر الکس و دادم و به سمت الکس رفتم رسید و نشون دادم و
جین:نامجون گفت که هزینه هارو پرداخت کنم و ازت یه درخواست کنم
الکس:ممنونم ممنونم ببخشید خیانت کردم من بهتون همه کمک میکنم
جین:به یونا زنگ بزن و بگو نامجون و گرفتی و ..... به مخفی گاهمون بکشش
این تنها راهی هست که نامجون انتقام بگیره و از اون طرف از توهم هیچ کینه ای ندارع چون میدونه مادر چقدر مهمه برای زندگی .
الکس:اره زنگ میزنم
جین:ممنونم
مکالمه الکس و یونا.
الکس :سلام یونا .
یونا:سلام
الکس :خوبی؟
یونا:اره خوبم بعد کاری که با ات کردم معلومه که خوبم(بابا دهنتو ببند )
الکس:من نامجون و برات گرفتم
یونا:توکه گفتی نمیتونی!
الکس:خوب از دوستم کمک گرفتم .
یونا:خوب کجا بیام!
الکس:من یه مخفی گاه دارم بیا اونجا
یونا:باشه آدرس و برام بفرست
الکس:باشه خداف
یونا موبایلو قطع کرد .
جین بعد فهمیدم این موضوع سریع زنگ زد به نامجون.
مکالمه جین و نامجون:
جین:سلام. خوبی.
نامجون:سلام خوبم تو خوبی؟
جین:نقشه عملی شد .یونا داره میاد
نامجون:خوبه
جین: کجایی الان ؟
نامجون:پشت سرت !
جین برگشت و با دیدن نامجون به سمتش رفت و بغلش کرد .
موبایلو خاموش کرد و ادامه داد
جین:خوب پس بیا صحنه رو درست کنیم
ویو نامجون:
بعد از درست کردن صحنه الکس آمد و ازم تشکر کرد و منتظر یونا بودیم که در باز شد جین سریع رفت و قایم شد
یونا.
۵.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.