P11
میونگ سو:قبل از اینکه شروع کنی بگم که تو صورتم نزن اسمتم بگو
تهیونگ:اسمم به تو مربوط نیست
میونگ سو:باشه دیگه حرف نمیزنم
تهیونگ:میدونی ما تا الان زنای جاسوس زیاد داشتیم که با یه شلاق حرف زدن پس بیا خودتو راحت کن نه تو کتک میخوری نه من خسته میشم
میونگ سو:همیشه دوست دارم تک باشم تو همه چی
تهیونگ:پس گزینه دومو انتخاب میکنی
میونگ سو:دوست دارم تاریخو عوض کنم(با پوزخند)
تهیونگ:الان من یه شلاق بزنم تو به حرف میای
میونگ سو:مشکلی ندارم شروع کن
پرش زمانی چند مین بعد
تهیونگ ویو:
حصابش دیگه از دستم در رفته نه تنها شلاق بلکه خودم با مشت و لگم افتادم به جونش انقدر زدمش که لباساش پاره شد حتی یه بار یه اخ نگفت فقط با پوزخند نگام میکنه
پایان تهیونگ ویو
تهیونگ:بسه دیگه تو حرف نمیزنی خودم خسته شدم اگع من برم جیمین باید اون روش کارش بد تر از منه ها
میونگ سو با پوزخند و سرفه حواب میده(وقتی پوزخند میزنه دندوناش قرمز شدن)
میونگ سو:مشکلی....ندارم....(با پوزخند)
تهیونگ:واقعا چرا میخوای کتک بخوری
میونگ سو:قبل از......اینکه بیایم......داخل......بهت چی......گفتم(با پوزخند)
تهیونگ:تو که زیاد حرف زدی نمیدونم کدومو میگی(با خنده)
میونگ سو:گفتم.....دوست ندارم....کسی بهم....بدهکار باشه....یا طلبکار(با پوزخند)
تهیونگ:تو این وضعیت داری منو تهدید میکنی(با پوزخند)
میونگ سو:اسمشو هر چی میزاری....بزار اما اون....هشدار بود باید.....منتظرم باشی(با پوزخند)
تهیونگ:خب تو که حرف نمیزنی من میرم جیمین میاد
تهیونگ از اتاق میره بیرون به سمت سالن میره همه اونجان انگار منتظر تهیونگن که حرف بزنه
تهیونگ:حتی یه اخم نگفت چه برسه به حرف زدن جیمین تو برو پیشش
شوگا:واقعا نتونستین از یه دختر حرف بکشین
تهیونگ:هیونگ تو که اونجا نبودی انقدر کتک خورده که نای حرف زدن نداره به جای حرف زدن فقط یه پوزخند حرص درار میزنه
جیمین:من میرم ببینم میتونم کاری کنم
جونگ کوک قبل از اینکه جیمین حرفشو تموم کنه پا میشه به سمت اتاق میره وقتی میرسه درو با شدت باز میکنه به سمتش میره که روی صندلی بسته شده
میونگ سو:اوو جناب جئون......از این طرفا(با پوزخند)
جونگ کوک موهاشو میکشه به سمت جلو پرتش میکنه زمین
جونگ کوک:یا همین الان حرف میزنی ادم کی هستی یا با یه گلوله کارتو تموم میکنم
جونگ کوک اسلحشو در میاره ماشه رو میکشه و به طرف میونگ سو که روی زمینه زانوی چپشو میزاره روی زمین اون یکی کف پای راستشم روی زمینه دستش راستش روی زانوی راستشه اسلحه هم توی اون دستشه
میونگ سو:گفتم که....نمیدونم(با پوزخند)
جونگ کوک:خیلی خوب پس حرف اخرت چیه
میونگ سو:الان وقتشه بیا دنبالم
جونگ کوک:با کی حرف میزنی نکنه دیونه ای
میونگ سو:میخوای بدونی واقعا من کیم(با پوزخند)
تهیونگ:اسمم به تو مربوط نیست
میونگ سو:باشه دیگه حرف نمیزنم
تهیونگ:میدونی ما تا الان زنای جاسوس زیاد داشتیم که با یه شلاق حرف زدن پس بیا خودتو راحت کن نه تو کتک میخوری نه من خسته میشم
میونگ سو:همیشه دوست دارم تک باشم تو همه چی
تهیونگ:پس گزینه دومو انتخاب میکنی
میونگ سو:دوست دارم تاریخو عوض کنم(با پوزخند)
تهیونگ:الان من یه شلاق بزنم تو به حرف میای
میونگ سو:مشکلی ندارم شروع کن
پرش زمانی چند مین بعد
تهیونگ ویو:
حصابش دیگه از دستم در رفته نه تنها شلاق بلکه خودم با مشت و لگم افتادم به جونش انقدر زدمش که لباساش پاره شد حتی یه بار یه اخ نگفت فقط با پوزخند نگام میکنه
پایان تهیونگ ویو
تهیونگ:بسه دیگه تو حرف نمیزنی خودم خسته شدم اگع من برم جیمین باید اون روش کارش بد تر از منه ها
میونگ سو با پوزخند و سرفه حواب میده(وقتی پوزخند میزنه دندوناش قرمز شدن)
میونگ سو:مشکلی....ندارم....(با پوزخند)
تهیونگ:واقعا چرا میخوای کتک بخوری
میونگ سو:قبل از......اینکه بیایم......داخل......بهت چی......گفتم(با پوزخند)
تهیونگ:تو که زیاد حرف زدی نمیدونم کدومو میگی(با خنده)
میونگ سو:گفتم.....دوست ندارم....کسی بهم....بدهکار باشه....یا طلبکار(با پوزخند)
تهیونگ:تو این وضعیت داری منو تهدید میکنی(با پوزخند)
میونگ سو:اسمشو هر چی میزاری....بزار اما اون....هشدار بود باید.....منتظرم باشی(با پوزخند)
تهیونگ:خب تو که حرف نمیزنی من میرم جیمین میاد
تهیونگ از اتاق میره بیرون به سمت سالن میره همه اونجان انگار منتظر تهیونگن که حرف بزنه
تهیونگ:حتی یه اخم نگفت چه برسه به حرف زدن جیمین تو برو پیشش
شوگا:واقعا نتونستین از یه دختر حرف بکشین
تهیونگ:هیونگ تو که اونجا نبودی انقدر کتک خورده که نای حرف زدن نداره به جای حرف زدن فقط یه پوزخند حرص درار میزنه
جیمین:من میرم ببینم میتونم کاری کنم
جونگ کوک قبل از اینکه جیمین حرفشو تموم کنه پا میشه به سمت اتاق میره وقتی میرسه درو با شدت باز میکنه به سمتش میره که روی صندلی بسته شده
میونگ سو:اوو جناب جئون......از این طرفا(با پوزخند)
جونگ کوک موهاشو میکشه به سمت جلو پرتش میکنه زمین
جونگ کوک:یا همین الان حرف میزنی ادم کی هستی یا با یه گلوله کارتو تموم میکنم
جونگ کوک اسلحشو در میاره ماشه رو میکشه و به طرف میونگ سو که روی زمینه زانوی چپشو میزاره روی زمین اون یکی کف پای راستشم روی زمینه دستش راستش روی زانوی راستشه اسلحه هم توی اون دستشه
میونگ سو:گفتم که....نمیدونم(با پوزخند)
جونگ کوک:خیلی خوب پس حرف اخرت چیه
میونگ سو:الان وقتشه بیا دنبالم
جونگ کوک:با کی حرف میزنی نکنه دیونه ای
میونگ سو:میخوای بدونی واقعا من کیم(با پوزخند)
۳۹.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.