زندگی مافیایی من پارت ۲۲
بچه ها کاور فیک تغییر کرد (اسلاید ۲)
تو خواب عمیقی بود رفتم بالا سرش که یهو بیدار شد سریع دستم رو گزاشتم رو دهنش
_هیششششششش صدات در نیاد وگرنه خرخرت رو میبرم
با سرش حرفم رو تایید کرد دستم رو برداشتم
....:تو کی هستی (یه اسم خودتون تصور کنید)
_تاحالا اسم باند سیاه به گوشت خورده اسم جوئن جونگ کوک به گوشت خورده
نقابم رو دادم پایین و گفتم
_من جانشینشم
خنجرم رو از رو گلوش برداشتم
_بلند شو بشین (جدی و خشن)
.....:از من چی میخوای
_اتحاد
...: چی
_گوش کن میدونم باند تو خیلی قوی نیست من بهت پیشنهاد هم کاری میدم
یه برگه از جیبم در آوردم و گذاشتم روی میز اتاقش
_این یه قرار داده که یه طرف تویی و یه طرف منم
....:اگه قبول نکنم چی
_اون وقت همین جا میکشمت و عمارتت رو با خاک یکسان میکنم الان که من اینجام ارباب جوئن و افرادش اینجا رو محاصره کردن ولی اگه قبول کنی امنیت تو و افرادت رو تضمین میکنم دیگه کسی جرعت نمیکنه بهت حمله کنه یه محموله هان رو بدزده چون تو عضوی از باند سیاه خواهی شد اگه با هم متحد بشیم قدرتمون بیشتر میشه ........خب نظرت چیه
....:قبوله
دستم رو گرفتم جلوش و باهاش دست دادم و اون برگه رو امضا کرد از جام بلند شدم و گفتم
_پس من میتونم با خیال راحت از این عمارت برم بیرون
...:بله خانم راحت برید
رفتم سمت در اتاق در رو باز کردم داشتم از پله ها پایین میرفتم که
«اهای تو کی هستی ..... بگیریدش
....:دست نگه دارین ایشون جانشین ارباب جوئن هستن و ارباب جدید شما احترام بزارید
همهی بادیگارد ها با تعجب بهش نگاه کردن و تعظیم کردن و من از اون جا زدم بیرون سوار موتور شدم و رفتم به محل قرار یه کم جلو تر جماعتی رو دیدم که بینشون مردی قد بلند و با ابهت وایساده بود که مرد خودم بود تا منو دید لبخندی روی لباش نشست
وایسادم و از موتور پیاده شدم که کوک با نگرانی سریع بغلم کرد
+خیلی نگرانت بودم چیزیت که نشد
_نه من خوبم
ته:چطور پیش رفت
از کوک جدا شدم و برگه رو بالا بردم
_قرارداد رو امضا کرد
ته، شوگا: اره ایول
+کارت محشر بود
_این تازه اولش بود بعد از این که کارم کامل بشه دیگه کسی با من مخالفت نمیکنه
+(لبخند)
حرکت کردیم و رفتیم عمارت با کوک رفتم اتاق و لباسامون رو عوض کردیم و خوابیدیم
دو هفته بعد
ویو ا/ت.........
بچه ها چون از حمایت ها راضی بودم شرط ها رو کم میزارم ولی فردا پارت بعد رو میزارم
شب بخیر
شرط
۷لایک
۲۰کامنت
تو خواب عمیقی بود رفتم بالا سرش که یهو بیدار شد سریع دستم رو گزاشتم رو دهنش
_هیششششششش صدات در نیاد وگرنه خرخرت رو میبرم
با سرش حرفم رو تایید کرد دستم رو برداشتم
....:تو کی هستی (یه اسم خودتون تصور کنید)
_تاحالا اسم باند سیاه به گوشت خورده اسم جوئن جونگ کوک به گوشت خورده
نقابم رو دادم پایین و گفتم
_من جانشینشم
خنجرم رو از رو گلوش برداشتم
_بلند شو بشین (جدی و خشن)
.....:از من چی میخوای
_اتحاد
...: چی
_گوش کن میدونم باند تو خیلی قوی نیست من بهت پیشنهاد هم کاری میدم
یه برگه از جیبم در آوردم و گذاشتم روی میز اتاقش
_این یه قرار داده که یه طرف تویی و یه طرف منم
....:اگه قبول نکنم چی
_اون وقت همین جا میکشمت و عمارتت رو با خاک یکسان میکنم الان که من اینجام ارباب جوئن و افرادش اینجا رو محاصره کردن ولی اگه قبول کنی امنیت تو و افرادت رو تضمین میکنم دیگه کسی جرعت نمیکنه بهت حمله کنه یه محموله هان رو بدزده چون تو عضوی از باند سیاه خواهی شد اگه با هم متحد بشیم قدرتمون بیشتر میشه ........خب نظرت چیه
....:قبوله
دستم رو گرفتم جلوش و باهاش دست دادم و اون برگه رو امضا کرد از جام بلند شدم و گفتم
_پس من میتونم با خیال راحت از این عمارت برم بیرون
...:بله خانم راحت برید
رفتم سمت در اتاق در رو باز کردم داشتم از پله ها پایین میرفتم که
«اهای تو کی هستی ..... بگیریدش
....:دست نگه دارین ایشون جانشین ارباب جوئن هستن و ارباب جدید شما احترام بزارید
همهی بادیگارد ها با تعجب بهش نگاه کردن و تعظیم کردن و من از اون جا زدم بیرون سوار موتور شدم و رفتم به محل قرار یه کم جلو تر جماعتی رو دیدم که بینشون مردی قد بلند و با ابهت وایساده بود که مرد خودم بود تا منو دید لبخندی روی لباش نشست
وایسادم و از موتور پیاده شدم که کوک با نگرانی سریع بغلم کرد
+خیلی نگرانت بودم چیزیت که نشد
_نه من خوبم
ته:چطور پیش رفت
از کوک جدا شدم و برگه رو بالا بردم
_قرارداد رو امضا کرد
ته، شوگا: اره ایول
+کارت محشر بود
_این تازه اولش بود بعد از این که کارم کامل بشه دیگه کسی با من مخالفت نمیکنه
+(لبخند)
حرکت کردیم و رفتیم عمارت با کوک رفتم اتاق و لباسامون رو عوض کردیم و خوابیدیم
دو هفته بعد
ویو ا/ت.........
بچه ها چون از حمایت ها راضی بودم شرط ها رو کم میزارم ولی فردا پارت بعد رو میزارم
شب بخیر
شرط
۷لایک
۲۰کامنت
۱۲.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.