زندگی مافیایی من پارت ۲۴
رفتم سمت پله ها که یهو نفسم بند اومد
_جو...جونگ....کو...ک
یهو سرفه ام گرفت و نفسم بالا نمیومد کوک سریع خودشو به من رسوند
+ا/ت چیشده یهو چت شد (ترس)
_نف..سم..با.لا....نم..یاد..(سرفه)
وقتی دستم رو از رو دهنم برداشتم دستم پر خون بود
+ا/ت یه دفعه چیشد
صدای کوک تو سرم میچرخید و اکو میشد
+ا/ت جواب بده صدامو میشنوی
بعد سرم گیج رفت و سیاهی مطلق
ویو کوک
رفتم آشپز خونه یه چیزی براش ببرم بخوره که صدام کرد و شروع کرد به سرفه کردن وقتی دستش رو آورد پایین تو دستش خون بود و یکم بعد بیهوش شد خیلی ترسیده بودم براید استایل بغلش کردم و سریع رفتم بیمارستان این جا مال خودمه پس جای نگرانی نیست توی راهرو بیمارستان داشتم میدویدم که جیمین رو دیدم
+جیمینننن......جیمینننننننننن(داد)
جیمین:جونگ کوک چیشده
+ا/ت حالش خوب نیست یه دفعه سرفه کرد و خون بالا آورد بعد هم گفت نفسش بالا نمیاد و بیهوش شد
جیمین:خیلی خب آروم حالش خوب میشه من اینجام..........پرستار یه برانکارد بیار زود ایشونو ببر
اومدن ا/تو بردن خیلی ترسیدم اگه از دستش بدم چی یعنی چه اتفاقی براش افتاده
ویو جیمین
بردیمش آزمایشگاه تا ببینیم بر اثر چی این جوری شده
۲ساعت بعد
ازش آزمایش گرفتیم فهمیدم چرا این جوری شده رفتم پیش کوک تا یه سوال ازش بپرسم تا منو دید به سمتم حجوم آورد
+جیمین حالش چطوره خوب میشه زود باش حرف بزن
جیمین:آروم باش ا/ت حالش خوبه ....کوک ببینم امروز ا/ت چه چیز های خوره
+چیز زیادی نخورده فقط صبحونه خورد دیگه چیزی..... اصلا این چه ربطی به بد شدن حالش داره
جیمین:جونگ کوک ا/ت مسموم شده
+چ....چیییییی(داد)
جیمین: آروم باش ما سم رو از بدنش پاکسازی کردی الان حالش خوبه دقت کن ببین امروز چه چیز های خورده
+گفتم که فقط صبحو......صب کن اون امروز تو جلسه یه فنجون قهوه خورده بعد جلسه هم خواستیم برگردیم عمارت گفت سرش گیج میره
جیمین:از همون قهوه بوده
+میدونم کار کیه یا کار هانگه یا اون شین یانگ عوضی فقط اون دوتا با ا/ت مخالفن کار یکی از اون دو تاست
جیمین: اگه میخوای بری برو من پیش ا/ت هستمو مراقبشم
ویو کوک
از بیمارستان زدم بیرون و سریع رفتم شرکت تو راه به تهیونگ هم زنگ زدم گفتم با شوگا بیان شرکت وقتی رسیدم اونا اون جا بودن
ته: ارباب چی شده
+ ا/ت مسموم شده
ته و شوگا:چییی
+اون قهوه ای که امروز تو جلسه خورده مسموم بوده برید اون خدمت کاری که قهوه ها رو آورده بیارید اینجا
شوگا:چشم ارباب
+ته تو هم برو هانگ و شین یانگ رو بیار اینجا باید کار یکی از اونا باشه
ته: چشم ارباب
خیلی عصبانی بودم چطور جرعت کردن ا/ت رو مسموم کنن
ویو شوگا
وقتی رفتم توی آشپز خونه شرکت تا اون خدمت کار برو ببرم با چیزی که دیدم خشکم زد..............
۱۸لایک
۲۰کامنت
_جو...جونگ....کو...ک
یهو سرفه ام گرفت و نفسم بالا نمیومد کوک سریع خودشو به من رسوند
+ا/ت چیشده یهو چت شد (ترس)
_نف..سم..با.لا....نم..یاد..(سرفه)
وقتی دستم رو از رو دهنم برداشتم دستم پر خون بود
+ا/ت یه دفعه چیشد
صدای کوک تو سرم میچرخید و اکو میشد
+ا/ت جواب بده صدامو میشنوی
بعد سرم گیج رفت و سیاهی مطلق
ویو کوک
رفتم آشپز خونه یه چیزی براش ببرم بخوره که صدام کرد و شروع کرد به سرفه کردن وقتی دستش رو آورد پایین تو دستش خون بود و یکم بعد بیهوش شد خیلی ترسیده بودم براید استایل بغلش کردم و سریع رفتم بیمارستان این جا مال خودمه پس جای نگرانی نیست توی راهرو بیمارستان داشتم میدویدم که جیمین رو دیدم
+جیمینننن......جیمینننننننننن(داد)
جیمین:جونگ کوک چیشده
+ا/ت حالش خوب نیست یه دفعه سرفه کرد و خون بالا آورد بعد هم گفت نفسش بالا نمیاد و بیهوش شد
جیمین:خیلی خب آروم حالش خوب میشه من اینجام..........پرستار یه برانکارد بیار زود ایشونو ببر
اومدن ا/تو بردن خیلی ترسیدم اگه از دستش بدم چی یعنی چه اتفاقی براش افتاده
ویو جیمین
بردیمش آزمایشگاه تا ببینیم بر اثر چی این جوری شده
۲ساعت بعد
ازش آزمایش گرفتیم فهمیدم چرا این جوری شده رفتم پیش کوک تا یه سوال ازش بپرسم تا منو دید به سمتم حجوم آورد
+جیمین حالش چطوره خوب میشه زود باش حرف بزن
جیمین:آروم باش ا/ت حالش خوبه ....کوک ببینم امروز ا/ت چه چیز های خوره
+چیز زیادی نخورده فقط صبحونه خورد دیگه چیزی..... اصلا این چه ربطی به بد شدن حالش داره
جیمین:جونگ کوک ا/ت مسموم شده
+چ....چیییییی(داد)
جیمین: آروم باش ما سم رو از بدنش پاکسازی کردی الان حالش خوبه دقت کن ببین امروز چه چیز های خورده
+گفتم که فقط صبحو......صب کن اون امروز تو جلسه یه فنجون قهوه خورده بعد جلسه هم خواستیم برگردیم عمارت گفت سرش گیج میره
جیمین:از همون قهوه بوده
+میدونم کار کیه یا کار هانگه یا اون شین یانگ عوضی فقط اون دوتا با ا/ت مخالفن کار یکی از اون دو تاست
جیمین: اگه میخوای بری برو من پیش ا/ت هستمو مراقبشم
ویو کوک
از بیمارستان زدم بیرون و سریع رفتم شرکت تو راه به تهیونگ هم زنگ زدم گفتم با شوگا بیان شرکت وقتی رسیدم اونا اون جا بودن
ته: ارباب چی شده
+ ا/ت مسموم شده
ته و شوگا:چییی
+اون قهوه ای که امروز تو جلسه خورده مسموم بوده برید اون خدمت کاری که قهوه ها رو آورده بیارید اینجا
شوگا:چشم ارباب
+ته تو هم برو هانگ و شین یانگ رو بیار اینجا باید کار یکی از اونا باشه
ته: چشم ارباب
خیلی عصبانی بودم چطور جرعت کردن ا/ت رو مسموم کنن
ویو شوگا
وقتی رفتم توی آشپز خونه شرکت تا اون خدمت کار برو ببرم با چیزی که دیدم خشکم زد..............
۱۸لایک
۲۰کامنت
۱۴.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.