زندگی مافیایی من پارت ۲۱
_خب ببین در حال حاضر تعدادی از باند های رقیب دارن برامون دردسر درست میکنم درسته
+درسته
_من میخوام مخفیانه به باندشون نفوذ کنم و اونا رو جذب خودمون کنم من تنهایی میرم و باهاشون قرار دادی میبندم که اونا رو از زیر دست های خودمون کنم
+وایسا ببینم چی..... تنهایی من همچین اجازه ای بهت نمیدم
_جونگ کوک گوش کن
+نه تو گوش کن اگه فکر کردی من بیبیم رو تنها میفرستم تو دل خطر کور خوندی
_چی تو الان چی گفتی (لبخند)
+گفتم نمیزارم بری تو .......
_نه نه نه تو الان منو چی صدا کردی
وقتی بهم گفت بیبی قند تو دلم آب شد خیلی از لحن گفتنش خوشم اومد
_گفتی بیبی
+ا..اره خب تو.....
که با بوسه ی من روی لباش دیگه ادامه نداد بعد از چند ثانیه ازش جدا شدم تو چشماش نگاه کردم که گفت
+فقط قول بده مراقب خودت باشی
و دوباره شروع کرد به بوسیدنم
دو روز بعد
ویو ا/ت
امشب قراره به یکی از باند های رقیب حمله کنم قراره تنها برم بی سر صدا وارد اتاق رئیس باند بشم و باهاش یه قرارداد کوچیک ببندم
لباسام رو پوشیدم نقابم رو به صورتم زدم و از اتاق رفتم بیرون از پله ها پایین رفتم کوک و ته و شوگا پایین منتظر من بودن
+مراقب خودت باش
ته:مطمئنم موفق میشی
شوگا:اگه مشکلی پیش اومد به ما خبر بده
_باشه.......من دیگه میرم
خواستم برم که کوک دستم رو کشید و بغلم کرد
+ما از دور حواسمون بهت هست اگه اشکالی پیش اومد سریع خبر بده
_نگران نباش من چیزیم نمیشه
ازش جدا شدن و به سمت موتورم رفتم سوار شدم و به سمت عمارت اون باند حرکت کردم................کمی دور تر از عمارت موتورم رو خاموش کردم باند قدرتمندی نبود اما اگه قدرت های کوچیک رو کنار هم جمع کنی قدرتمند میشن خیلی ماحرانه و بی سر صدا وارد عمارت شدم چون اون جا جاسوس داشتیم راحت تونستم اتاق رئیس باند رو پیدا کنم خیلی آروم وارد اتاق شدم تو خواب عمیقی بود رفتم بالا سر که یهو...................
شرط
۱۷لایک
۳۰کامنت
+درسته
_من میخوام مخفیانه به باندشون نفوذ کنم و اونا رو جذب خودمون کنم من تنهایی میرم و باهاشون قرار دادی میبندم که اونا رو از زیر دست های خودمون کنم
+وایسا ببینم چی..... تنهایی من همچین اجازه ای بهت نمیدم
_جونگ کوک گوش کن
+نه تو گوش کن اگه فکر کردی من بیبیم رو تنها میفرستم تو دل خطر کور خوندی
_چی تو الان چی گفتی (لبخند)
+گفتم نمیزارم بری تو .......
_نه نه نه تو الان منو چی صدا کردی
وقتی بهم گفت بیبی قند تو دلم آب شد خیلی از لحن گفتنش خوشم اومد
_گفتی بیبی
+ا..اره خب تو.....
که با بوسه ی من روی لباش دیگه ادامه نداد بعد از چند ثانیه ازش جدا شدم تو چشماش نگاه کردم که گفت
+فقط قول بده مراقب خودت باشی
و دوباره شروع کرد به بوسیدنم
دو روز بعد
ویو ا/ت
امشب قراره به یکی از باند های رقیب حمله کنم قراره تنها برم بی سر صدا وارد اتاق رئیس باند بشم و باهاش یه قرارداد کوچیک ببندم
لباسام رو پوشیدم نقابم رو به صورتم زدم و از اتاق رفتم بیرون از پله ها پایین رفتم کوک و ته و شوگا پایین منتظر من بودن
+مراقب خودت باش
ته:مطمئنم موفق میشی
شوگا:اگه مشکلی پیش اومد به ما خبر بده
_باشه.......من دیگه میرم
خواستم برم که کوک دستم رو کشید و بغلم کرد
+ما از دور حواسمون بهت هست اگه اشکالی پیش اومد سریع خبر بده
_نگران نباش من چیزیم نمیشه
ازش جدا شدن و به سمت موتورم رفتم سوار شدم و به سمت عمارت اون باند حرکت کردم................کمی دور تر از عمارت موتورم رو خاموش کردم باند قدرتمندی نبود اما اگه قدرت های کوچیک رو کنار هم جمع کنی قدرتمند میشن خیلی ماحرانه و بی سر صدا وارد عمارت شدم چون اون جا جاسوس داشتیم راحت تونستم اتاق رئیس باند رو پیدا کنم خیلی آروم وارد اتاق شدم تو خواب عمیقی بود رفتم بالا سر که یهو...................
شرط
۱۷لایک
۳۰کامنت
۱۴.۸k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.