Part16(همه چیز اتفاقی بود)
جونگ کوک:الو......
هوسوک:الو...چرا الان زنگ زدی؟!
جونگ کوک:چیه..خواب بودی؟!
هوسوک:نه...ولی میخواستم بخوابم.
جونگ کوک:عه...پس بزار یه چیزی بهت بگم....تبریک میگم هوسوک.من دارم بابا میشم تو هم دایی....
هوسوک:تو...تو چی داری میگی؟! از کی؟؟؟؟
جونگ کوک:هنوز مطمعن نیستم ولی فک کنم هیون جو بارداره.قرار شد فردا آزمایش بده.
هوسوک:باشه....من خوابم میاد الان پسر....
جونگ کوک:خب حالا...پس شب خوش.
فردا صبح:
جونگ کوک:بریم؟!
هیون جو:آره.....
باهم رفتن آزمایشگاه و هیون جو آزمایش داد.
جونگ کوک:درد داشت؟!
هیون جو:مگه من مثل تو از سوزن میترسم....
جونگ کوک:حالا هرچی....فردا نتیجه اش میاد،امروز استراحت کن من به اعضا خبر میدم که نمیتونی بری
هیون جو:آره باشه..خودم هم با این وضع هیچ کاری نکنم بهتره....
جونگ کوک:باشه پس....منم دارم میرم پیش هوسوک پس اول کمپانی هم باید برم.
هیون جو:آره...پس میبینمت شب.
جونگ کوک:باشه...فعلا....
پرش زمانی به کمپانی:
وارد ساختمون شد و به جانگ گفت که اومده گروهو ببینه و رفت به اتاق تمرین....
در رو باز کرد و دید ۵ نفر دارن تمرین میکنن...
جونگ کوک:ببخشید.....
جیمین:چیه؟!
جونگ کوک:شما بی تی اس هستین؟!
یونگی:نکنه تو ساسنگ فنی چیزی هستی؟! خودت کی هستی؟!
جونگ کوک:شما خانم جانگ رو میشناسین؟!
جین:آهااا...هیون جو رو میگی؟!
جونگ کوک:هوم خودشه .منیجرتون...من جئون جونگ کوک همسرش هستم....
تهیونگ:پس شما همسر خانم جانگ هستین.
جونگ کوک:آره خب.....
نامجون:چرا خودشون نیومدن؟! حالشون خوبه الان؟!
جونگ کوک:آره خوبه...ولی امکان داره باردار باشه پس بهش گفتم استراحت کنه....
جین:که اینطور.....
جیمین یه نیشخند زد و یواش تو گوش تهیونگ گفت:
جیمین:دیدی گفتم....
تهیونگ:ای منحرف.....
و زدن زیر خنده....
یونگی:شمل دوتا چتون شده؟!
تهیونگ:هیچی هیونگ....
جونگ کوک:خب شما فعلا به کاراتون ادامه بدید من دیگه میرم.....
نامجون:پس خدانگهدار آقای جئون....
جونگ کوک:خدا نگهدار.....
پرش زمانی به فردا صبح و در آزمایشگاه....
ادامه دارد.....!!!!!!!!
شرمنده یه کم کوتاه شد این پارت....
تا اینجا چطوری شده؟!
هوسوک:الو...چرا الان زنگ زدی؟!
جونگ کوک:چیه..خواب بودی؟!
هوسوک:نه...ولی میخواستم بخوابم.
جونگ کوک:عه...پس بزار یه چیزی بهت بگم....تبریک میگم هوسوک.من دارم بابا میشم تو هم دایی....
هوسوک:تو...تو چی داری میگی؟! از کی؟؟؟؟
جونگ کوک:هنوز مطمعن نیستم ولی فک کنم هیون جو بارداره.قرار شد فردا آزمایش بده.
هوسوک:باشه....من خوابم میاد الان پسر....
جونگ کوک:خب حالا...پس شب خوش.
فردا صبح:
جونگ کوک:بریم؟!
هیون جو:آره.....
باهم رفتن آزمایشگاه و هیون جو آزمایش داد.
جونگ کوک:درد داشت؟!
هیون جو:مگه من مثل تو از سوزن میترسم....
جونگ کوک:حالا هرچی....فردا نتیجه اش میاد،امروز استراحت کن من به اعضا خبر میدم که نمیتونی بری
هیون جو:آره باشه..خودم هم با این وضع هیچ کاری نکنم بهتره....
جونگ کوک:باشه پس....منم دارم میرم پیش هوسوک پس اول کمپانی هم باید برم.
هیون جو:آره...پس میبینمت شب.
جونگ کوک:باشه...فعلا....
پرش زمانی به کمپانی:
وارد ساختمون شد و به جانگ گفت که اومده گروهو ببینه و رفت به اتاق تمرین....
در رو باز کرد و دید ۵ نفر دارن تمرین میکنن...
جونگ کوک:ببخشید.....
جیمین:چیه؟!
جونگ کوک:شما بی تی اس هستین؟!
یونگی:نکنه تو ساسنگ فنی چیزی هستی؟! خودت کی هستی؟!
جونگ کوک:شما خانم جانگ رو میشناسین؟!
جین:آهااا...هیون جو رو میگی؟!
جونگ کوک:هوم خودشه .منیجرتون...من جئون جونگ کوک همسرش هستم....
تهیونگ:پس شما همسر خانم جانگ هستین.
جونگ کوک:آره خب.....
نامجون:چرا خودشون نیومدن؟! حالشون خوبه الان؟!
جونگ کوک:آره خوبه...ولی امکان داره باردار باشه پس بهش گفتم استراحت کنه....
جین:که اینطور.....
جیمین یه نیشخند زد و یواش تو گوش تهیونگ گفت:
جیمین:دیدی گفتم....
تهیونگ:ای منحرف.....
و زدن زیر خنده....
یونگی:شمل دوتا چتون شده؟!
تهیونگ:هیچی هیونگ....
جونگ کوک:خب شما فعلا به کاراتون ادامه بدید من دیگه میرم.....
نامجون:پس خدانگهدار آقای جئون....
جونگ کوک:خدا نگهدار.....
پرش زمانی به فردا صبح و در آزمایشگاه....
ادامه دارد.....!!!!!!!!
شرمنده یه کم کوتاه شد این پارت....
تا اینجا چطوری شده؟!
۲.۵k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.