Part15(همه چیز اتفاقی بود)

دو ماه بعد..........

گرده جدید کیپاپ بی تی اس حسابی ترکونده بود و الان تیتر اول همه روزنامه ها بود.از رکرود های یوتیوب تا کنسرت ها همه چی.....


نامجون:تا چند روز دیگه یه کنسرت توی سئول داریم درسته؟!
هیون جو:آره و داریم تدارکات رو آماده میکنیم.

یهو حالت تهوع بهش دست داد....
هیون جو:یه لحظه....
و دستش رو جلوی دهنش گرفت و رفت به سمت دستشویی....

هیون جو:ببخشید.خب ادامه میدادید....
یونگی:تاریخ کنسرت کیه؟!
هیون جو:سه روز دیگه.....
و دوباره حالش بد شد و رفت و اومد.

جین:انگار حالتون خوب نیست امروز....
هیون جو:هوم آره نمیدونم چرا.....

جیمین یواشکی یه چیزی به تهیونگ گفت.
جیمین:تهیونگا....
تهیونگ:چیه؟
جیمین :یه حدسایی میزنم!!!
تهیونگ:خب چی.
جیمین:فک کنم خانم جانگ بارداره...
تهیونگ:چی....ای منحرف....
جیمین نیشخند زد

شوگا:هوی شما دوتا چی میگین تو گوش هم....
تهیونگ سرشو خاروند...
تهیونگ:اوم..هیچی....
هیون جو:انگار دوباره حالت تهوع دارم...من برم فعلا الان حالم خوب نیست اصلا.....
نامجون:باشه.من بعدا باهاتون صحبت میکنم...
جین:باید به ملاقات یه پزشک برید...
هیون جو:بله..فعلا..

پرش زمانی به شب:

جونگ کوک:من اومدم....
هیون جو از پله ها پایین اومد و محکم بغلش کرد....
دیگه از ته قلبش جونگ کوک رو دوست داشت...
اون هیون جوی سرد قبل نبود...

هیون جو:دلم برات تنگ شده بود...
جونگ کوک:من بیشتر....
هیون جو:برو لباستو عوض کن بیا شام بخور....
جونگ کوک اومد پایین...

جونگ کوک:چاگی.....ااا
هیون جو:یه لحظه....
سریع دستش رو جلوی دهنش گرفت و رفت توی سرویس....
هیون جو:بریم شام بخوریم....
جونگ کوک:خوبی؟! اتفاقی افتاده.....
هیون جو:نمیدونم..حالت تهوع دارم...
جونگ کوک:خب..مواظب خودت باش..
هیون جو:باشه.بریم شام
سر میز نشستن و شام خوردن و بعد تا دیر وقت سریال دیدن....حدود ساعت دو شب بود.

هیون جو:دوباره داره حالم بد میشه..الان میام...

جونگ کوک رفت تو فکر و بعد یه چند لحظه زیر لب گفت...
جونگ کوک:نکنه......
هیون جو:نکنه چی؟!
جونگ کوک:هیچی...فقط یه حدسایی میزنم...
هیون جو :خب چی؟!
جونگ کوک:مطمئن نیستم...فردا بیا بیمارستان یه آزمایش بده.باید مطمعن شم.....
هیون جو:چرااا...ولی باشه...
جونگ کوک:هومم...برو بخواب الان دیر وقته....
و هیون جو رفت و گرفت خوابید....
و جونگ کوک گوشیش رو برداشت و شماره هوسوک رو گرفت....


ادامه دارد.......
دیدگاه ها (۰)

Part16(همه چیز اتفاقی بود)

Part17(همه چیز اتفاقی بود)

Part14(همه چیز اتفاقی بود)

Part13(همه چیز اتفاقی بود)

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔عشق مافیاویو جیمینساعت 7:00 شب هست تا 1:00 ساعت دیگه م...

جونگ کوک : اگه قراره از کسی شاکی باشم خودمم که اجازشو دادم ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط