b12
b12
با عصبانیتی که معلوم نبود از کجا اومده "به درکی " زیر لب گفت و در رو باز کرد و سمت بالکن(؟؟؟؟؟) رفت
تهیونگ که این عادتشو وقتایی که واقعا عصبانیه و قهر میکنه و میره بالکن رو میدونست از جاش بلند شد و سمت یخچال رفت
بعداز چک کردن یخچال و پیدا کردن شیر موزی که قایم کرده بود ، اونو برداشت و سمت بالکن رفت
اروم از پله ها بالا رفت طوری ک صدایی ایجاد نکنه و از پشت پسر کوچیکتر رو بغل کرد
"کوک؟...قهری؟؟...ببین....شیرموز برات اوردمااا"
پسر کوچیکتر با لبخند ملیحی طوری که میشد توی چشماش اشک رو دیدبه طرف پسر بزرگتر برگشت و شیر موز رو ازش گرفت و بلند خندید ک باعث ریختن اشک هاش هم شد
"خ...خیلیی....روانی...ای...ت..تهیونگ"
با مسخرگی گفت و بغلش کرد و گونه ی پسر بزرگتر رو بوسید
تهیونگ که نفهمید کوک چه مرضی گرفته سری از تاسف تکون داد و گفت میره پایین که برای فردا تکلیف هارو حل کنه
صبح با سر درد مزخرفی بیدار شد و تا میتونست به مدرسه فحش داد و سریع فرم مدرسه رو پوشید و توی راه پله ها ایستاد و با داد ب کوک گف
"هی خرگوش دیوونه ...امروز دیر کنی زنده ات نمیزارم "
کیفشو برداشت و با سرعت از پله ها پایین اومد و با ارامش تا مدرسه قدم زد
با دیدن جیمین که انگار یچیزی گم کرده و مثل اسکولا دم مدرسه وایستاده سری از تاسف تکون داد و پس گردنی ای به جیمین زد که صدای اعتراضش بلند شد
"توی عوضی تا الا... عه تهیونگی تویییی"
بعدم خودشو محکم تو بغل تهیونگ انداخت و پسر بزرگتر خودش رو نگه داشت که با زمین صاف نشه
"اوکی جیمی منم دلم برات تنگ شده بود روانی"
بعد از کلی خواهش از جیمین که دست از سرش برداره سمت کلاس رفت و نشست که ۵ دقیقه بعد کوک هم اومد و با فاصله کنار پسر بزرگتر نشست که اونم چشم غره ی بدی نثارش کرد
زنگ تفریح خورد و بیشتر بچه ها و مخصوصا اکیپ تهیونگ توی کافه ی مدرسه جمع میشدن
تهیونگ بعد از چند دقیقه با بی حالی سر جاش نشست و بعد از اینکه بقیه ازش پرسیدن کوک کجاس مسئله رو تعریف کرد
"فکر میکردم بعد از ۱۸ سال بلاخره با یکی مثل آدم ارتباطتتو نگه میداری"
این جیمین بودکه بعد از زدن این حرف نچی کرد و پس کله ی محکمی نثار یونگی کرد
"یااا چیم...چرا منو میزنی؟..همینو بزن پس کله اون دوست روانیت بلکه مغزش جابجا شه"
تهیونگ چشم غره ای نثار یونگی کرد و بعدش بلند شد تا بره نسکافه بریزه
#تهیونگ #بی_تی_اس #طنز #فیک #فیک_تهیونگ #فیک_بی_تی_اس #عشق #ترسناک #taehyung #kimtaehyung #bts ##fake #jungkook #jin #jimin #rm #namjoon #jhope #suga #کیوت #کیپاپ #خاص #ویسگون #جونگکوک #نامجون #جیهوپ #جین #شوگا #جیمین #عاشقانه #kpop #taekook
#کوکمین #سپ #تهمین #نامکوک #نامجين #یونمین #نامجون #جین #جیهوپ #شوگا #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #ویکوک
#مونی #وی #ارمی #موچی #بی_تی_اس
با عصبانیتی که معلوم نبود از کجا اومده "به درکی " زیر لب گفت و در رو باز کرد و سمت بالکن(؟؟؟؟؟) رفت
تهیونگ که این عادتشو وقتایی که واقعا عصبانیه و قهر میکنه و میره بالکن رو میدونست از جاش بلند شد و سمت یخچال رفت
بعداز چک کردن یخچال و پیدا کردن شیر موزی که قایم کرده بود ، اونو برداشت و سمت بالکن رفت
اروم از پله ها بالا رفت طوری ک صدایی ایجاد نکنه و از پشت پسر کوچیکتر رو بغل کرد
"کوک؟...قهری؟؟...ببین....شیرموز برات اوردمااا"
پسر کوچیکتر با لبخند ملیحی طوری که میشد توی چشماش اشک رو دیدبه طرف پسر بزرگتر برگشت و شیر موز رو ازش گرفت و بلند خندید ک باعث ریختن اشک هاش هم شد
"خ...خیلیی....روانی...ای...ت..تهیونگ"
با مسخرگی گفت و بغلش کرد و گونه ی پسر بزرگتر رو بوسید
تهیونگ که نفهمید کوک چه مرضی گرفته سری از تاسف تکون داد و گفت میره پایین که برای فردا تکلیف هارو حل کنه
صبح با سر درد مزخرفی بیدار شد و تا میتونست به مدرسه فحش داد و سریع فرم مدرسه رو پوشید و توی راه پله ها ایستاد و با داد ب کوک گف
"هی خرگوش دیوونه ...امروز دیر کنی زنده ات نمیزارم "
کیفشو برداشت و با سرعت از پله ها پایین اومد و با ارامش تا مدرسه قدم زد
با دیدن جیمین که انگار یچیزی گم کرده و مثل اسکولا دم مدرسه وایستاده سری از تاسف تکون داد و پس گردنی ای به جیمین زد که صدای اعتراضش بلند شد
"توی عوضی تا الا... عه تهیونگی تویییی"
بعدم خودشو محکم تو بغل تهیونگ انداخت و پسر بزرگتر خودش رو نگه داشت که با زمین صاف نشه
"اوکی جیمی منم دلم برات تنگ شده بود روانی"
بعد از کلی خواهش از جیمین که دست از سرش برداره سمت کلاس رفت و نشست که ۵ دقیقه بعد کوک هم اومد و با فاصله کنار پسر بزرگتر نشست که اونم چشم غره ی بدی نثارش کرد
زنگ تفریح خورد و بیشتر بچه ها و مخصوصا اکیپ تهیونگ توی کافه ی مدرسه جمع میشدن
تهیونگ بعد از چند دقیقه با بی حالی سر جاش نشست و بعد از اینکه بقیه ازش پرسیدن کوک کجاس مسئله رو تعریف کرد
"فکر میکردم بعد از ۱۸ سال بلاخره با یکی مثل آدم ارتباطتتو نگه میداری"
این جیمین بودکه بعد از زدن این حرف نچی کرد و پس کله ی محکمی نثار یونگی کرد
"یااا چیم...چرا منو میزنی؟..همینو بزن پس کله اون دوست روانیت بلکه مغزش جابجا شه"
تهیونگ چشم غره ای نثار یونگی کرد و بعدش بلند شد تا بره نسکافه بریزه
#تهیونگ #بی_تی_اس #طنز #فیک #فیک_تهیونگ #فیک_بی_تی_اس #عشق #ترسناک #taehyung #kimtaehyung #bts ##fake #jungkook #jin #jimin #rm #namjoon #jhope #suga #کیوت #کیپاپ #خاص #ویسگون #جونگکوک #نامجون #جیهوپ #جین #شوگا #جیمین #عاشقانه #kpop #taekook
#کوکمین #سپ #تهمین #نامکوک #نامجين #یونمین #نامجون #جین #جیهوپ #شوگا #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #ویکوک
#مونی #وی #ارمی #موچی #بی_تی_اس
۵.۵k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.