پدرم یادم داده بود

پدرم یادم داده بود
نوار کاست پاره شده رو چسب بزنم
و اگه توی ضبط گیر کرد چطور
درستش کنم
شاید چون اون کاست ،
تنها نسخه دلخوشی برای گوش دادن بود
بعید بود که یه آهنگ رو ،
روی کاست های متعدد داشته باشیم
پس مراقبت می کردیم ...
پدرم هم ،بزرگ شده ی مادری بود ،
که چینی های شکسته ش رو میداد
بند بزنن و به راحتی از یه قوری و گلدون شکسته و ترک دار نمیگذشت
نه فقط چون تک بود، شاید چون
اجسام خاطره داشتن ،
اونم خاطره های پر رنگ ...
کاش برای همه چیز ،
همین فکر رو بکنیم که ازش فقط
یه دونه هست !
وقتی پیش رفیقمون هستیم ...
وقتی کنار خانواده ایم ...
وقتی با فرزندمون میریم گردش...
وقتی کنار علاقه مون لحظه ها رو میگذرونیم ...
وقتی مشغول حرفه و شغلمون هستیم ... فکر کنیم اون آدمه منحصر به فرده ...
فقط یکی ازش تو دنیا هست
که کنار ماست
و این لحظه یه لحظه ی خاصه ... مراقبت خوبه ...
قدر دونستن عالیه ...
لذت بردن هنره ...
بیاین تمرین کنیم ...
لیلا_مومنی
دیدگاه ها (۷)

می نشستم پشت چرخ ...و تمام روز ....نگاهم پایین به ردِّ دوخت ...

همیشه فکر می کنم یک روز کنار یک درخت انار دوباره همدیگر را م...

روزگاری درختی بود ، سبزِ سبز ... برگ داشت ، ریشه داشت و در ب...

نگاهش از همیشه قشنگ تر بود!انگار یه پیرمرد پنجاه ساله نشسته ...

این نصیحت عمو رو بفرستین برای پدر مادارا👌 + بزرگترین محافظ ب...

پارت ۴۰پادشاه به سمت یه پرده میزه و اونو کنار میزنه و همه یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط