ماهتیره
ماه_تیره🌑
Part: 14
عصبانی گوشه لباسمو کشید اون طرف و رسماً هلم داد
وقتی دید انگار انتظار نداشت کیکه خوب چی فکر میکرد باشه؟؟
اون موقع خیلی میخواستم ذهنشو بخونم و ببینم اینطوری شکاک فکر میکرده چیه؟
به نشانه تحسین سرشو بالا و پایین کرد
_افرین حداقل به یه دردی میخوری
+خودم بلد نبودم با کمک بتی درست کردم
و خیلی به خودم افتخار کردم ولی یه دفعه
با حالت خیلی پوکر بهم نگاه کرد
_هومم ترکیب توت فرنگی و شکلات
+هی اینطوری نگاه به کیکم نکن مال خودمه خودم زحمت کشیدم
_ولی مواد از من بوده
این مرد واسه هر حرف من یه جواب داشت
پوزخندی زد و نزدیکم یکی از دستاش رو این طرف و اون یکی دستشو اون طرف میز گذاشت طوری که نمی تونستم در برم....
L
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 14
عصبانی گوشه لباسمو کشید اون طرف و رسماً هلم داد
وقتی دید انگار انتظار نداشت کیکه خوب چی فکر میکرد باشه؟؟
اون موقع خیلی میخواستم ذهنشو بخونم و ببینم اینطوری شکاک فکر میکرده چیه؟
به نشانه تحسین سرشو بالا و پایین کرد
_افرین حداقل به یه دردی میخوری
+خودم بلد نبودم با کمک بتی درست کردم
و خیلی به خودم افتخار کردم ولی یه دفعه
با حالت خیلی پوکر بهم نگاه کرد
_هومم ترکیب توت فرنگی و شکلات
+هی اینطوری نگاه به کیکم نکن مال خودمه خودم زحمت کشیدم
_ولی مواد از من بوده
این مرد واسه هر حرف من یه جواب داشت
پوزخندی زد و نزدیکم یکی از دستاش رو این طرف و اون یکی دستشو اون طرف میز گذاشت طوری که نمی تونستم در برم....
L
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۱.۱k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط