ماهتیره
ماه_تیره🌑
Part: 16
انتظار این حرکت از منو نداشت
سریع صورتش توهم جمع شد و زیر لب چند تا فو/ش اب دار بارم کرد
نگاهی به ندیمه ها بادیگاردا و بتی کردم که انگار توجه شون رو به خودم جلب کرده بودم
بتی دستاشو روی دهن گذاشته بود و چشماش گرد شده بود و انگاری میترسید
خلاصه که سریع ازش فرار کردمو کیک رو گرفتم و رفتم اون طرف و منتظر واکنشش بودم
انگار خیلی چندشش شده بود و تیکه بزرگم گوشم بود
اما من امانتم
برگ برنده ام این بود
اما حتی اگه بهم صدمه میزد چیزی از این خونه بیرون نمی رفت و هیچ کس متوجه نمی شد
_داری زندگی رو واسه خودت سخت تر میکنی
سریع با اب صورتشو شست و با چشمای ترسناک قرمز بهم نگاه کرد
راه فراری هم نداشتم
که یه دفعه نزدیک تر شد و کیک رو ازم گرفت و پرت کرد سمت دیوار
و کیک به دیوار خورد و نابود شد
بتی یه جیغ کوچیک زد
منم صدامو توی گلوم خفه کردم
ظرف زیر کیک هزار تیکه شد و کیک خراب شد......
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 16
انتظار این حرکت از منو نداشت
سریع صورتش توهم جمع شد و زیر لب چند تا فو/ش اب دار بارم کرد
نگاهی به ندیمه ها بادیگاردا و بتی کردم که انگار توجه شون رو به خودم جلب کرده بودم
بتی دستاشو روی دهن گذاشته بود و چشماش گرد شده بود و انگاری میترسید
خلاصه که سریع ازش فرار کردمو کیک رو گرفتم و رفتم اون طرف و منتظر واکنشش بودم
انگار خیلی چندشش شده بود و تیکه بزرگم گوشم بود
اما من امانتم
برگ برنده ام این بود
اما حتی اگه بهم صدمه میزد چیزی از این خونه بیرون نمی رفت و هیچ کس متوجه نمی شد
_داری زندگی رو واسه خودت سخت تر میکنی
سریع با اب صورتشو شست و با چشمای ترسناک قرمز بهم نگاه کرد
راه فراری هم نداشتم
که یه دفعه نزدیک تر شد و کیک رو ازم گرفت و پرت کرد سمت دیوار
و کیک به دیوار خورد و نابود شد
بتی یه جیغ کوچیک زد
منم صدامو توی گلوم خفه کردم
ظرف زیر کیک هزار تیکه شد و کیک خراب شد......
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۸۶۸
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط