part20
part20
Daddy fucker vahshim🥑
ویو کوک
ولی چرا ا/ت با من اینکارو کرد؟چرا بهم دارو خواب اور داد که خوابم بگیره؟دیروز هم مشکوک بود؟ نکنه دیشب خواسته بره پیش ته؟ خب چرا او تا الان نیومده؟ چرا بدون من رفتهههههه*داد*
...
بادیگارد:ارباب خانم ا/ت پیدا نشد
-به بقیه ی ادما بگو کل شهر سال رو بگردن ته و ا/ت رو برای من بیارن
بادیگارد:چشم ارباب
-وای دارم دیونه میشم ا/ت چرا بدون من رفت اگه تا الان بلایی سرش اومده باشه چی؟ته گرفتمت کشتمت فقط صب کن پیدات کنم...ولی از ا/ت انتظار نداشتم... *عصبی*
...
×کوک
-بله هیونگ
×با یونگی یون حین یونا چیکار کنیم؟
-یه تیر خالی کن تو مغزشون
×باشه
-نه یه لحظه صب کن
×بله
-فقط اونا میدونن عمارت ته کجاست برو تهدیدشون کن و ازشون حرف بکش بعد که گفتن یه تیر خالی کن تو مغزشون
×چشم
...
ویو ته
کوک تو همین جوری دنبال من ا/ت برد عمرن پیدامون کنی...
&بادیگارد
بادیگارد:بله ارباب
&دختره رو ول کنین بیارینش داخل عمارت
بادیگارد:چشم...
بادیگارد:خانم لطفا با ما بیاین
+کجا؟
بادیگارد:پیش ارباب
+وای باشه
...
*بادیگارد ها ا/ت رو بردن پیش ته و ته بهش گفت*
...
&میتونی پی شمن راحت باشه
+نه نمیخام
&خودت میدونی...لباس راحتی داری؟
+نه
&بیا یکی از تیشرت ها یونا رو بپوش
+باشه کجاست
&طبقه ی بالا
+اها
...
&چقد بهت میاد
+کسی نظر تورو نخواست
&عاشق این اخلاقتم
+هوم
&خب چشید ماله من میشی؟
+نه
&دختره ی لجباز
+خودتی
&اه برو داخل اتاقت حصلتو ندارم
+اینجا من دستور میدم
&خفه شو
+ایشش پسره ی احمق
...
ویو ا/ت
رفتم داخل یه اتاق بزرگ... خیلی قشنگ بود دره کمد رو باز کردم دیدم یه لباس عروس داخلشه با خودم گفتم ته که زن نداره نکنه میخاد با من ازدواج کنه؟وای این چه حرفیه من عاشق کوکم و ته حق نداره رابطه ی مارو خراب کنه...
...
&هی دختره ی هرزه
+هرزه خودتی
&لباسه قشنگه خوشت اومد؟
+نه خیلی زشته
&واقعا؟
+اره نمیخام بندازش دور
&باشه به بادیگارد ها میگم عوضش کنن
+نیازی نیس
&هرچی تو بگی... فعلا استراحت کن داخل انباری بودی بدنت خشک شده
+نمیخاد برام مهربونی کنی
&به مردمم انسانیت نیومده
+اخه تو ادمی
&ایشش
+خب برو بیرون میخام بخوابم
&چشم میرم
+افرین
...
edamash part21🗿
Daddy fucker vahshim🥑
ویو کوک
ولی چرا ا/ت با من اینکارو کرد؟چرا بهم دارو خواب اور داد که خوابم بگیره؟دیروز هم مشکوک بود؟ نکنه دیشب خواسته بره پیش ته؟ خب چرا او تا الان نیومده؟ چرا بدون من رفتهههههه*داد*
...
بادیگارد:ارباب خانم ا/ت پیدا نشد
-به بقیه ی ادما بگو کل شهر سال رو بگردن ته و ا/ت رو برای من بیارن
بادیگارد:چشم ارباب
-وای دارم دیونه میشم ا/ت چرا بدون من رفت اگه تا الان بلایی سرش اومده باشه چی؟ته گرفتمت کشتمت فقط صب کن پیدات کنم...ولی از ا/ت انتظار نداشتم... *عصبی*
...
×کوک
-بله هیونگ
×با یونگی یون حین یونا چیکار کنیم؟
-یه تیر خالی کن تو مغزشون
×باشه
-نه یه لحظه صب کن
×بله
-فقط اونا میدونن عمارت ته کجاست برو تهدیدشون کن و ازشون حرف بکش بعد که گفتن یه تیر خالی کن تو مغزشون
×چشم
...
ویو ته
کوک تو همین جوری دنبال من ا/ت برد عمرن پیدامون کنی...
&بادیگارد
بادیگارد:بله ارباب
&دختره رو ول کنین بیارینش داخل عمارت
بادیگارد:چشم...
بادیگارد:خانم لطفا با ما بیاین
+کجا؟
بادیگارد:پیش ارباب
+وای باشه
...
*بادیگارد ها ا/ت رو بردن پیش ته و ته بهش گفت*
...
&میتونی پی شمن راحت باشه
+نه نمیخام
&خودت میدونی...لباس راحتی داری؟
+نه
&بیا یکی از تیشرت ها یونا رو بپوش
+باشه کجاست
&طبقه ی بالا
+اها
...
&چقد بهت میاد
+کسی نظر تورو نخواست
&عاشق این اخلاقتم
+هوم
&خب چشید ماله من میشی؟
+نه
&دختره ی لجباز
+خودتی
&اه برو داخل اتاقت حصلتو ندارم
+اینجا من دستور میدم
&خفه شو
+ایشش پسره ی احمق
...
ویو ا/ت
رفتم داخل یه اتاق بزرگ... خیلی قشنگ بود دره کمد رو باز کردم دیدم یه لباس عروس داخلشه با خودم گفتم ته که زن نداره نکنه میخاد با من ازدواج کنه؟وای این چه حرفیه من عاشق کوکم و ته حق نداره رابطه ی مارو خراب کنه...
...
&هی دختره ی هرزه
+هرزه خودتی
&لباسه قشنگه خوشت اومد؟
+نه خیلی زشته
&واقعا؟
+اره نمیخام بندازش دور
&باشه به بادیگارد ها میگم عوضش کنن
+نیازی نیس
&هرچی تو بگی... فعلا استراحت کن داخل انباری بودی بدنت خشک شده
+نمیخاد برام مهربونی کنی
&به مردمم انسانیت نیومده
+اخه تو ادمی
&ایشش
+خب برو بیرون میخام بخوابم
&چشم میرم
+افرین
...
edamash part21🗿
۱۶.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.