ظهور ازدواج

ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۸۳

حس میکردم رفته تا خبر بارداريمو نشنوعه.. نمیدونم احمقانه است.
اما توي اين شرايط مزخرف فكراي احمقانه بیشتر تو ذهنم میچرخن.
فرد چشماشو باريك كرد و گفت: خبر؟؟ چه خبري؟ اشفته گفتم فقط جوابمو بده. رفته که از یه واقعه اي دور باشه و یه خبري رو نشنوعه؟
كمي فکر کرد و محكم گفت: نه.. فك نكنم از خبري بترسه و...ازش فرار کنه..نمیدونم.. من چيزي از خبر نمیدونم..خبر چیه؟
با حرص گفتم مهم نیست و بلند شدم.
باهام اومد و منو تا خونه رسوند و رفت..
بیحال و کسل رفتم تو تختم..
پتو رو تا گردنم بالا کشیدم و خودمو گوله کردم
دیگه حتی نمیخواستم به جیمز فك كنم... دلتنگیم داشت جاشو به دلخوري شديدي ميداد.. دلخور بودم ازش اون نامرد رهام کرده بود..
دو هفته بي خبري کم نيست...
بخواد برگرده هم حق نداشت اينطور بي خبر و تنها
رهام کنه.. اصلا براش مهم هست چي به سرم اومده؟
نگرانم نیست؟ نمیگه یه دختر تنها تو خونه و زندگي من چیکار باید بکنه؟
چونه ام لرزید اخ.. این حقم نبود..
سینه ام پر از درد بود و جگرم خون.. اما براي کي مهمه؟
براي هيچ کس.. به زور چشمامو بستم
سه روز تمام بود که فکر بارداري عين خوره افتاده بود به
جونم.. نمیتونستم خودمو اروم کنم. استرس شديدي داشتم..
اگه باردار باشم باید چیکار کنم؟ جیمین برمیگرده؟
اگه برنگشت. نه..
حق ندارم درباره این بخشش فک کنم.
بغض خيلي شديدي کردم.
اگه برگرده.. بعد به دنیا اومدن بچه برش میدارم و میره؟
اونوقت من تنها چیکار کنم؟
تمام این مدت امیدوار بودم که باردار نیستم و بچه اي در کار نیست و میتونم بیشتر پیش جيمین بمونم اما الان..
اشفته رفتم بیرون و يه بي بي چك ديگه خريدم.. به جعبه اش زل زدم و توی دستای لرزونم مشتش کردم. اگه اینم مثبت باشه..
نفسم رو به زور بیرون دارم و رفتم خونه.
تمام تنم داشت میلرزید. به زور تستش کردم ١٤ روز از نبود جیمین و نزدیکیمون گذشته بود.. حالا جواب دقیق تره..
بي بي چك رو توی مشتم فشردم قلبم داشت از سینه ام بیرون میزد


های بچه ها
دیدگاه ها (۲۰)

ادامه ... الان نه... نمیتونستم. نمیتونستم نتیجه رو ببینم...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۴قلبم خيلي هول شروع به کوبید...

ظهور ازدواج پارت ۴۸۲ داغون و پردرد صورتمو توی دستام گرفته ب...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۱ اما یه درد و ترس و دلتنگي ...

ظهور ازدواج )( پارت۳۷۶ فصل ۳ )معده ام از دیدن این همه خون ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۸جیمین : نمیدونم... شاید فعل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط