گربه من
گربه من
هیونجین: عهههه
ا.ت: شوخی کردم
دیگه رسیدیم خونه رفتم جاجانگمیون درست کردم و گذاشتمش رو میزبقیه رو صدا کردم و خوردیم
هیونجین: خیلی وقت بود جاجانگمیون نخورده بودم
یونگی: منم همین طور
لونا: دستت درد نکنه
ا.ت: اگه می خوای دستم درد نگیره پس تو ظرف ها رو بشور
لونا: پررو
ا.ت: من رفتم بخوابم ساعت ۵ بیدارم کنید که ۶ بریم
یونگی_لونا_هیونجین:اوکی
رفتم خوابیدم
با صدای یونگی بیدار شدم
یونگی: پاشو ساعت شیشه
ا.ت: باشه(خوابالو)
ا.ت: چیییی ساعت شیشه (داد)
یونگی: آره
پاشدم رفتم دستشویی بعد رفتم بهشون بگم که وایستن تا آماده شم رفتم پایین دیدم همه با لباس تو خونه ای رو مبل نشستن هیونجین داشت کتاب می خواند لونا گوشیش رو میدید یونگی هم نارنگی می خورد میدونستم بعد از خوردن نارنگی دم و گوش در میاره اولین نارنگی رو که خورد دم دراورد سریع رفتم محکم بغلش کردم اول ویندوزش بالا نیومد بعدش اونم سریع منو بغلش کرد
ا.ت: دمت خیلی نرمه
یونگی: تو اینجوری فکر میکنی
ا.ت: آره(کیوت)
یونگی: میدونی من چه فکری میکنم
ا.ت: چه فکری؟(کیوت)
یونگی: که چقدر لپ های تو نرمه(لپ هاشو گاز گرفت)
ا.ت: اییییی لپم مال خودمه گربه نارنگی خوار (کیوت)
یونگی: نه من گربه لپ خوارم
ا.ت:(قرمز شده)
لونا: ما هم اینجا نشستیم
ا.ت:راستي شما ها چرا حاضر نشدید
هیونجین: چون ساعت یک ربع به پنجه
ا.ت: (چپ چپ به یونگی نگاه میکنه)
یونگی: چه هوای خوبی چه دیوارای خوش رنگی
ا.ت: به هر حال من برم حاضر شم شما هم برید حاضر شید
یونگی_هیونجین_لونا: اوکی
ویو ا.ت
رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم آرایش کردم رفتم پایین هنوز هیچکی نیومده بود دلم می خواست امروز درباره حسم به یونگی بگم
هیونجین: چی فکر خواهرم رو درگیر کرده
ا.ت : یه چیزی بگم عصبانی نمیشی
هیونجین: نه
ا.ت: خب فکر کنم عاشق یونگی شدم
هیونجین: میدونم
ا.ت: چی از کجا میدونی
هیونجین: خیلی تابلو ای
ا.ت: تو هم عاشق لونا شدی نه
هیونجین: آره
ا.ت: میدونستم
ا.ت: پس کمکم میکنی که به یونگی اعتراف کنم
هیونجین : آره
دیگه بقیه اومدن و رفتیم
ادامه دارد.....
اولی لباس ا.ت خودتون انتخاب کنید
دومی لباس لونا
#بی_تی_اس #اکسو #کیپاپ #کیدراما #جی_آیدل #بلک_ پینک #استری_کیدز #نامجون #جین #یونگی #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک # آگوست_دی #شوگا
هیونجین: عهههه
ا.ت: شوخی کردم
دیگه رسیدیم خونه رفتم جاجانگمیون درست کردم و گذاشتمش رو میزبقیه رو صدا کردم و خوردیم
هیونجین: خیلی وقت بود جاجانگمیون نخورده بودم
یونگی: منم همین طور
لونا: دستت درد نکنه
ا.ت: اگه می خوای دستم درد نگیره پس تو ظرف ها رو بشور
لونا: پررو
ا.ت: من رفتم بخوابم ساعت ۵ بیدارم کنید که ۶ بریم
یونگی_لونا_هیونجین:اوکی
رفتم خوابیدم
با صدای یونگی بیدار شدم
یونگی: پاشو ساعت شیشه
ا.ت: باشه(خوابالو)
ا.ت: چیییی ساعت شیشه (داد)
یونگی: آره
پاشدم رفتم دستشویی بعد رفتم بهشون بگم که وایستن تا آماده شم رفتم پایین دیدم همه با لباس تو خونه ای رو مبل نشستن هیونجین داشت کتاب می خواند لونا گوشیش رو میدید یونگی هم نارنگی می خورد میدونستم بعد از خوردن نارنگی دم و گوش در میاره اولین نارنگی رو که خورد دم دراورد سریع رفتم محکم بغلش کردم اول ویندوزش بالا نیومد بعدش اونم سریع منو بغلش کرد
ا.ت: دمت خیلی نرمه
یونگی: تو اینجوری فکر میکنی
ا.ت: آره(کیوت)
یونگی: میدونی من چه فکری میکنم
ا.ت: چه فکری؟(کیوت)
یونگی: که چقدر لپ های تو نرمه(لپ هاشو گاز گرفت)
ا.ت: اییییی لپم مال خودمه گربه نارنگی خوار (کیوت)
یونگی: نه من گربه لپ خوارم
ا.ت:(قرمز شده)
لونا: ما هم اینجا نشستیم
ا.ت:راستي شما ها چرا حاضر نشدید
هیونجین: چون ساعت یک ربع به پنجه
ا.ت: (چپ چپ به یونگی نگاه میکنه)
یونگی: چه هوای خوبی چه دیوارای خوش رنگی
ا.ت: به هر حال من برم حاضر شم شما هم برید حاضر شید
یونگی_هیونجین_لونا: اوکی
ویو ا.ت
رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم آرایش کردم رفتم پایین هنوز هیچکی نیومده بود دلم می خواست امروز درباره حسم به یونگی بگم
هیونجین: چی فکر خواهرم رو درگیر کرده
ا.ت : یه چیزی بگم عصبانی نمیشی
هیونجین: نه
ا.ت: خب فکر کنم عاشق یونگی شدم
هیونجین: میدونم
ا.ت: چی از کجا میدونی
هیونجین: خیلی تابلو ای
ا.ت: تو هم عاشق لونا شدی نه
هیونجین: آره
ا.ت: میدونستم
ا.ت: پس کمکم میکنی که به یونگی اعتراف کنم
هیونجین : آره
دیگه بقیه اومدن و رفتیم
ادامه دارد.....
اولی لباس ا.ت خودتون انتخاب کنید
دومی لباس لونا
#بی_تی_اس #اکسو #کیپاپ #کیدراما #جی_آیدل #بلک_ پینک #استری_کیدز #نامجون #جین #یونگی #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک # آگوست_دی #شوگا
۷.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.