خیانت
#خیانت
#18
_کافیه کافیه کافیه(عربده)آره ما بهم نمیایم باشه طلاقت میدم هرجا خواستی برو عرضه بچه آوردن نداشتی عرضه هیچیو نداشتی(عربده و عصبی)
کارینا همینطور با شوک به کوک نگاهی میکرد اون داشت چی میگفتی میگفت همسری که همیشه عاشقش بود عرضه بچه آوردن نداشت اون همونی نبود میگفت تو واسم مهمی؟
+چرا زودتر نگفتی ازم خسته شدی
_الان میگم
کارینا لبخندی زد و سرشو تکون داد
+ممنونم
کارینا برگشت و رفت تو اتاق و دیگه بیرون نیومد از اتاق ولی بازم حموم میرفت تا بو نگیره میتونست بفهمه میگرنش اود کرده بود و حالش بد بود از اتاق بیرون رفت سمت کابینتا دنبال قرص میگشت بلاخره پیداش کرد و چند قرص برداشت و خورد رفت تو اتاق گوشیشو برداشت و به بهترین دوستش زنگ زد دوستش تو ایتالیا بود (علامت جورجینا√)
√بله بفرمایید
+الو جورجینا منم کارینا
√کارینا عزیزم وای خدا خیلی خوشحالم دوباره صداتو میشنوم
+منم همینطوره عزیزم تو هنوز ایتالیایی؟
√آرع چطور مگه
+میخوام بیام پیشت
√واقعا؟برای چی؟مگه ازدواج نکردی
+طولانیه بخوام برات تعریف کنم فقط بدونم میخوام بیام پیشت
√بیا عزیزم منم از تنهایی در میام
+باشه عزیزم
کارینا بلند شد آنلاین بلیت گرفت بیلیت واسه امشب بود ساعت ۳
کارینا بلند شد ساکشو انداخت رو تخت تمام لباساشو ریخت توش چشمش به قاب عکس عروسیشون افتاد برداشت گذاشت بین وسایلاش پاسپورتشو در آورد انداخت رو میز کش موشو در آورد
۳:۲۷دقیقه:
کارینا آماده رو تخت نشسته بود نامش تو دستش بود ساکشو برداشت آروم از اتاق بیرون اومد به سمت اتاق کوک رفت کوک خواب بود برگه رو کنار آینه گذاشت و بعد از عمارت خارج شد و برای همیشه از سئول رفت دیدید آدم از نزدیک ترین کسشم ضربه میخوره دیدید چطور نابود شد ولی این نابودی باعث میشه تا بزرگ شی بفهمی چقدر قوی شدی درسته تلخه مثل قهوه تلخ و زنندس ولی شاید این تلخی روزی به شیرینی بزنه
#18
_کافیه کافیه کافیه(عربده)آره ما بهم نمیایم باشه طلاقت میدم هرجا خواستی برو عرضه بچه آوردن نداشتی عرضه هیچیو نداشتی(عربده و عصبی)
کارینا همینطور با شوک به کوک نگاهی میکرد اون داشت چی میگفتی میگفت همسری که همیشه عاشقش بود عرضه بچه آوردن نداشت اون همونی نبود میگفت تو واسم مهمی؟
+چرا زودتر نگفتی ازم خسته شدی
_الان میگم
کارینا لبخندی زد و سرشو تکون داد
+ممنونم
کارینا برگشت و رفت تو اتاق و دیگه بیرون نیومد از اتاق ولی بازم حموم میرفت تا بو نگیره میتونست بفهمه میگرنش اود کرده بود و حالش بد بود از اتاق بیرون رفت سمت کابینتا دنبال قرص میگشت بلاخره پیداش کرد و چند قرص برداشت و خورد رفت تو اتاق گوشیشو برداشت و به بهترین دوستش زنگ زد دوستش تو ایتالیا بود (علامت جورجینا√)
√بله بفرمایید
+الو جورجینا منم کارینا
√کارینا عزیزم وای خدا خیلی خوشحالم دوباره صداتو میشنوم
+منم همینطوره عزیزم تو هنوز ایتالیایی؟
√آرع چطور مگه
+میخوام بیام پیشت
√واقعا؟برای چی؟مگه ازدواج نکردی
+طولانیه بخوام برات تعریف کنم فقط بدونم میخوام بیام پیشت
√بیا عزیزم منم از تنهایی در میام
+باشه عزیزم
کارینا بلند شد آنلاین بلیت گرفت بیلیت واسه امشب بود ساعت ۳
کارینا بلند شد ساکشو انداخت رو تخت تمام لباساشو ریخت توش چشمش به قاب عکس عروسیشون افتاد برداشت گذاشت بین وسایلاش پاسپورتشو در آورد انداخت رو میز کش موشو در آورد
۳:۲۷دقیقه:
کارینا آماده رو تخت نشسته بود نامش تو دستش بود ساکشو برداشت آروم از اتاق بیرون اومد به سمت اتاق کوک رفت کوک خواب بود برگه رو کنار آینه گذاشت و بعد از عمارت خارج شد و برای همیشه از سئول رفت دیدید آدم از نزدیک ترین کسشم ضربه میخوره دیدید چطور نابود شد ولی این نابودی باعث میشه تا بزرگ شی بفهمی چقدر قوی شدی درسته تلخه مثل قهوه تلخ و زنندس ولی شاید این تلخی روزی به شیرینی بزنه
۱۳.۱k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.