p1
#p1
#تصادف
*ا.ت ویو*
...................
چشام تار میدید یعنی من کجا بودم این صدای دستگاه قلبه یا چی؟چرا نمیتونم هیچی ببینم وقتی چشام واضح شد دیدم تو بیمارستانم و یه پسره کنارم رو صندلی خوابید اروم زدم به دستش که بیدار شدی
هیونجین:بیدار شدی حالت خوبه؟بگم پرستار بیاد؟
ا.ت:نه نمیخواد،،،، تو کی هستی؟
هیونجین:تو منو نمیشناسی؟
ا.ت:هیچی یادم نمیادش هفففففف
هیونجین:پس طبق گفته پرستار فراموشی گرفتی خیلی خوبه(زیر لب)
ا.ت:چی میگی زیر لب
هیونجین:هففففف دارم فک میکنم چجوری ممکنه دوست پسرتو یادت نیاد
ا.ت:دو،،،،دوست پسرم؟
هیونجین:اره دیگه من هیونجین دوست پسرت اسم خودتو یادته؟
ا.ت:اونو که اره اسمم ا.ت و فامیلیم لی
هیونجین:خب خوبه
ا.ت:من چرا بیمارستانم؟
هیونجین:خب چیزه،،،، تو حالت بد بود پشت فرمون بودی و تصادف کردی
ا.ت:پس چرا تو چیزیت نشد؟
هیونجین:خب چون من باهات نبودم بعدا از اینجا باهام تماس گرفتن منم اومدم این برگه ترخیصته اگه خوابت تموم شده بریم خونه
ا.ت:اره بریم ممنون
پرستار اومد تو اتاق
پرستار:ببخشید گفتید دوست پسرشونید؟
هیونجین:اره
پرستار:پس لطفا خودتون کمکشون کنید لباس عوض کنن
هیونجین:ولی اخه.....
پرستار رفت
هیونجین:خب همونجا بشین
لباسامو اورد و تنم کرد و بلندم کرد و بردتم تو ماشین و رفتیم خونه هیونجین و بردتم بالا تو اتاق و بهم لباس داد که عوض کنم و رفت بیرون منم لباسمو پوشیدم رفتم پایین پیشش
هیونجین:گرسنته؟
ا.ت:خیلی
هیونجین:باشه وایسا
زنگ زد و برامون غذا سفارش داد
هیونجین:الان غذا میارن برامون
#تصادف
*ا.ت ویو*
...................
چشام تار میدید یعنی من کجا بودم این صدای دستگاه قلبه یا چی؟چرا نمیتونم هیچی ببینم وقتی چشام واضح شد دیدم تو بیمارستانم و یه پسره کنارم رو صندلی خوابید اروم زدم به دستش که بیدار شدی
هیونجین:بیدار شدی حالت خوبه؟بگم پرستار بیاد؟
ا.ت:نه نمیخواد،،،، تو کی هستی؟
هیونجین:تو منو نمیشناسی؟
ا.ت:هیچی یادم نمیادش هفففففف
هیونجین:پس طبق گفته پرستار فراموشی گرفتی خیلی خوبه(زیر لب)
ا.ت:چی میگی زیر لب
هیونجین:هففففف دارم فک میکنم چجوری ممکنه دوست پسرتو یادت نیاد
ا.ت:دو،،،،دوست پسرم؟
هیونجین:اره دیگه من هیونجین دوست پسرت اسم خودتو یادته؟
ا.ت:اونو که اره اسمم ا.ت و فامیلیم لی
هیونجین:خب خوبه
ا.ت:من چرا بیمارستانم؟
هیونجین:خب چیزه،،،، تو حالت بد بود پشت فرمون بودی و تصادف کردی
ا.ت:پس چرا تو چیزیت نشد؟
هیونجین:خب چون من باهات نبودم بعدا از اینجا باهام تماس گرفتن منم اومدم این برگه ترخیصته اگه خوابت تموم شده بریم خونه
ا.ت:اره بریم ممنون
پرستار اومد تو اتاق
پرستار:ببخشید گفتید دوست پسرشونید؟
هیونجین:اره
پرستار:پس لطفا خودتون کمکشون کنید لباس عوض کنن
هیونجین:ولی اخه.....
پرستار رفت
هیونجین:خب همونجا بشین
لباسامو اورد و تنم کرد و بلندم کرد و بردتم تو ماشین و رفتیم خونه هیونجین و بردتم بالا تو اتاق و بهم لباس داد که عوض کنم و رفت بیرون منم لباسمو پوشیدم رفتم پایین پیشش
هیونجین:گرسنته؟
ا.ت:خیلی
هیونجین:باشه وایسا
زنگ زد و برامون غذا سفارش داد
هیونجین:الان غذا میارن برامون
۲.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.