P 2 پایانی
P 2 پایانی
#مرگ_عشق
هیونجین:ببین نمیخوام بلایی سرت بیارم پس بهتره با هم.......
ا.ت:خفه شووووووو.....دهن کثی/فت ببند و بگو دوست پسر من کجاست....عشقم کجاست ها؟(داد و گریه)
سرمو تکون میدم بغض میکنم
میرم از اون اتاق بیرون
بعد چند دیقه لینو رو سیاه و ک/بود و خونی میارم ميندازم رو زمین جلو پاش
دستا و پاهای ا.ت رو از میکنم میبینم سریع لینو رو بغل میکنه
نمیتونم تحمل کنم و با بغض سنگینی از اونجا میرم
درو قفل میکنم
*ویو ا.ت*
محکم لینو رو بغل کرده بودم
همش سرفه میکرد و خون بالا میآورد
گریه میکردم و سرشو میبوسیدم
ا.ت:ب....باهات چیکار کرد؟(گریه شدید*
لینو:م....مهم نیس بلند شو ب....باید بری.....(پهلومو میگیرم میوفتم اونور به زور بلند میشم)
سعی میکنم پنجره های اونجارو باز کنم ولی خیلی قدیمی بودن و باز نمیشدن
شیشههاشم نشکن بودن
یعدفه میبینم لینو میوفته زمین سریع میگیرمش
ا.ت:ل....لطفا چیزیت نشه عشقم.....فرار میکنیم فقط تحمل کن
یهو درو باز شد و هیون دوباره اومد تو و درو قفل کرد
تو دستش اسلحه بود و یعدفه یقه لباس لینو رو گرفت و از تو بغلم کشید پرتش کرد اونو سمت اینه اونجا
اینه روش شکست و جیغ زدم خواستم برم پیشش که دستمو گرفت محکم به صندلی بستم
لینو داشت سعی میکرد بلند شه بیاد سمتمون
هیونجین: یعنی نمیخوای بیدار شی
باز میره سمتش محکم میکوبونتش به دیوار و دیگه نمیتونه تکون بخوره میبندتش به ستون اونجا
ا.ت:چرا اینکارو میکنی کثافت
میاد سمتم صورتمو میگیره
هیونجین:اگه قبول کرده بودی بدون شر با من باشی عشقتم اینجوری نمیشد
سرمو انداختم پایین گریه میکردم
ا.ت:بفهم من نمیخوامت
یعدفه صدای آماده کردن اسلحه میاد و میبینم گرفته طرف لینو شروع میکنم جیغ و داد کردن
ا.ت:نه لطفا لطفااااااااا(گریه هام بیشتر میشه)
*ویو هیونجین*
میبینم انقد التماس میکنه یکم اسلحه رو میارم پایین
هیونجین:من یا لینو؟
ا.ت:لینووووووو فقط لینو....لطفا کاریش نکن
دستم شروع میکنه لرزیدن و چشمام اشکی میشه
با چاقو دستای ا.ت و باز میکنم
چاقو و کلید درو میزارم رو میز اسلحه رو میزارم رو سر خودم
ا.ت:چ...چیکار میکنی....بسه بیارش پایین
هیونجین:روحمو خیلی وقته کشتی خانم لی ا.ت پس حالا چرا یه جسم بدون روح باید زنده باشه....از اینجا با لینو برو بیرون و زنگ بزن اورژانس تا عشقت چیزیش نشه....ولی بدون دوست داشتم و دارم(بغض)
یه گلوله سریع میزنم تو سرم و بی جون میوفتم زمین
*ویو ا.ت*
نفس نفس میزدم خیلی ترسیده بودم دستمو باز میکنم با چاقو دستای لینو هم باز میکنم کلیدو برمیدارم به لینو کمک میکنم از اونجا میریم اورژانس خبر میکنم و وقتی میاد میزارمش تو ماشین خودمم سوار میشیم و همش گریه میکردم
........
لینو خوب میشه و سالم میاد بیرون
#مرگ_عشق
هیونجین:ببین نمیخوام بلایی سرت بیارم پس بهتره با هم.......
ا.ت:خفه شووووووو.....دهن کثی/فت ببند و بگو دوست پسر من کجاست....عشقم کجاست ها؟(داد و گریه)
سرمو تکون میدم بغض میکنم
میرم از اون اتاق بیرون
بعد چند دیقه لینو رو سیاه و ک/بود و خونی میارم ميندازم رو زمین جلو پاش
دستا و پاهای ا.ت رو از میکنم میبینم سریع لینو رو بغل میکنه
نمیتونم تحمل کنم و با بغض سنگینی از اونجا میرم
درو قفل میکنم
*ویو ا.ت*
محکم لینو رو بغل کرده بودم
همش سرفه میکرد و خون بالا میآورد
گریه میکردم و سرشو میبوسیدم
ا.ت:ب....باهات چیکار کرد؟(گریه شدید*
لینو:م....مهم نیس بلند شو ب....باید بری.....(پهلومو میگیرم میوفتم اونور به زور بلند میشم)
سعی میکنم پنجره های اونجارو باز کنم ولی خیلی قدیمی بودن و باز نمیشدن
شیشههاشم نشکن بودن
یعدفه میبینم لینو میوفته زمین سریع میگیرمش
ا.ت:ل....لطفا چیزیت نشه عشقم.....فرار میکنیم فقط تحمل کن
یهو درو باز شد و هیون دوباره اومد تو و درو قفل کرد
تو دستش اسلحه بود و یعدفه یقه لباس لینو رو گرفت و از تو بغلم کشید پرتش کرد اونو سمت اینه اونجا
اینه روش شکست و جیغ زدم خواستم برم پیشش که دستمو گرفت محکم به صندلی بستم
لینو داشت سعی میکرد بلند شه بیاد سمتمون
هیونجین: یعنی نمیخوای بیدار شی
باز میره سمتش محکم میکوبونتش به دیوار و دیگه نمیتونه تکون بخوره میبندتش به ستون اونجا
ا.ت:چرا اینکارو میکنی کثافت
میاد سمتم صورتمو میگیره
هیونجین:اگه قبول کرده بودی بدون شر با من باشی عشقتم اینجوری نمیشد
سرمو انداختم پایین گریه میکردم
ا.ت:بفهم من نمیخوامت
یعدفه صدای آماده کردن اسلحه میاد و میبینم گرفته طرف لینو شروع میکنم جیغ و داد کردن
ا.ت:نه لطفا لطفااااااااا(گریه هام بیشتر میشه)
*ویو هیونجین*
میبینم انقد التماس میکنه یکم اسلحه رو میارم پایین
هیونجین:من یا لینو؟
ا.ت:لینووووووو فقط لینو....لطفا کاریش نکن
دستم شروع میکنه لرزیدن و چشمام اشکی میشه
با چاقو دستای ا.ت و باز میکنم
چاقو و کلید درو میزارم رو میز اسلحه رو میزارم رو سر خودم
ا.ت:چ...چیکار میکنی....بسه بیارش پایین
هیونجین:روحمو خیلی وقته کشتی خانم لی ا.ت پس حالا چرا یه جسم بدون روح باید زنده باشه....از اینجا با لینو برو بیرون و زنگ بزن اورژانس تا عشقت چیزیش نشه....ولی بدون دوست داشتم و دارم(بغض)
یه گلوله سریع میزنم تو سرم و بی جون میوفتم زمین
*ویو ا.ت*
نفس نفس میزدم خیلی ترسیده بودم دستمو باز میکنم با چاقو دستای لینو هم باز میکنم کلیدو برمیدارم به لینو کمک میکنم از اونجا میریم اورژانس خبر میکنم و وقتی میاد میزارمش تو ماشین خودمم سوار میشیم و همش گریه میکردم
........
لینو خوب میشه و سالم میاد بیرون
۶.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.