تصادف
#تصادف
PT:3
الان اصلا حوصلشو نداشتم دستاشو باز کردم و رفتم پایین براش اب اوردم و توش خواب اور ریختم بردم دادم بهش بعد چند دیقه میخواست از اتاق بره بیرون رفتم گرفتمش گذاشتمش رو تخت و از فرصت استفاده کردم و با اندامش بازی کردم که خوابم میومد و خواستم بخوابم که هیونا پیام داد
هیونا:دیگه نه پیام میدی نه رنگ میزنی داستان چیه باز داری چه غلطی میکنی هان؟
پتو رو زدم کنار از خودم و ا.ت که هیچی تنش نبود عکس گرفتم فرستادم براش
هیوجین:اگه اجازه بدی میخوان با دوست دخترم بعد یه عملیات سخت بخوابم
هیونا:یعنی انقد زود فراموشم کردی همین الان از اونجا میندازیش بیرون
هیونجین:اره مشکلی داره
گوشی رو خاموش کردم و چرخیدم اونوری از تو کشو حلقه هیونا رو اوردم بیرون
هیونجین:نمیخواستم اینجوری شه ولی خودت خواستی حالا بشین و نگا کن،،،، ببخشید ا.ت ولی مجبورم از تو و فراموشیت هم استفاده کنم
حلقه رو انداختم سر جاش و چشامو بستم که خوابم برد
*فردا صبح*
بلند شدم دیدم ا.ت بلند شده و سر جاش نیس رفتم پایین دیدم داره فیلم نگا میکنه
ا.ت:بلاخره بیدار شدی
هیونجین:اره از کیه بیداری؟
ا.ت:دوساعت پیش
هیونجین:اها
ا.ت:صبحونه رو میز امادست برو بخور
هیونجین:باشه مرسی
رفتم تو اشپزخونه صبحونه خوردم گوشیمو روشن کردم که دیدم هیون پیام داده
هیونا:همین الان میام اونجا و تکلیف و روشن میکنم
صدای در اومد
هیونجین:باز میکنم
رفتم درو باز کردم که
.......
PT:3
الان اصلا حوصلشو نداشتم دستاشو باز کردم و رفتم پایین براش اب اوردم و توش خواب اور ریختم بردم دادم بهش بعد چند دیقه میخواست از اتاق بره بیرون رفتم گرفتمش گذاشتمش رو تخت و از فرصت استفاده کردم و با اندامش بازی کردم که خوابم میومد و خواستم بخوابم که هیونا پیام داد
هیونا:دیگه نه پیام میدی نه رنگ میزنی داستان چیه باز داری چه غلطی میکنی هان؟
پتو رو زدم کنار از خودم و ا.ت که هیچی تنش نبود عکس گرفتم فرستادم براش
هیوجین:اگه اجازه بدی میخوان با دوست دخترم بعد یه عملیات سخت بخوابم
هیونا:یعنی انقد زود فراموشم کردی همین الان از اونجا میندازیش بیرون
هیونجین:اره مشکلی داره
گوشی رو خاموش کردم و چرخیدم اونوری از تو کشو حلقه هیونا رو اوردم بیرون
هیونجین:نمیخواستم اینجوری شه ولی خودت خواستی حالا بشین و نگا کن،،،، ببخشید ا.ت ولی مجبورم از تو و فراموشیت هم استفاده کنم
حلقه رو انداختم سر جاش و چشامو بستم که خوابم برد
*فردا صبح*
بلند شدم دیدم ا.ت بلند شده و سر جاش نیس رفتم پایین دیدم داره فیلم نگا میکنه
ا.ت:بلاخره بیدار شدی
هیونجین:اره از کیه بیداری؟
ا.ت:دوساعت پیش
هیونجین:اها
ا.ت:صبحونه رو میز امادست برو بخور
هیونجین:باشه مرسی
رفتم تو اشپزخونه صبحونه خوردم گوشیمو روشن کردم که دیدم هیون پیام داده
هیونا:همین الان میام اونجا و تکلیف و روشن میکنم
صدای در اومد
هیونجین:باز میکنم
رفتم درو باز کردم که
.......
۴.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.