تصادف

#تصادف
PT:2

بعد نیم ساعت برامون غذا اوردن هیونجین تحویل گرفت و اورد برامون نشستیم خوردیم و تموم شد

ا.ت:هیونجین من میتونم برم حموم؟

هیونجین:اره برو بلدی کجاس؟

ا.ت:اره تو اولین اتاقه

هیونجین:پس برو

رفتم تو اتاق لباسامو دراوردم و رفتم تو وان نشستم و کلی کف بازی کردم و خودمو شستم اومدم بیرون و یا حوله نشستم رو تخت و گوشیمو با اثر انگشت باز کردم

ا.ت:باید رمزشو بردارم اینجوری نمیشه

یکم با گوشیم ور رفتم که خوابم برد و همونجوری خوابیدم

*هیونجین ویو*

رفتم تو اتاق دیدم دیدم ا.ت با حوله رو تخت خوابیده و حوله از روش رفته کنار رفتم نشستم رو تخت و به اندامش خیره شدم که فهمیدم داره بیدار میشه بلند شدم رفتم بیرون

هیونجین:اینجوری نمیشه باید مال من شی خانوم کوچولو

بعد نیم ساعت رفتم تو اتاقش لباس پوشیده بود رفتم تو اتاق درو بستم

هیونجین:ا.ت میشه بشینی پیشم؟

ا.ت:اره

نشست پیشم و نزدیکش شدم

هیونجین:میدونی که منو تو باهمیم هان؟

ا.ت:اره چرا؟

هیونجین:چون میخوام مال خودم بشی

ا.ت:یعنی چی؟ من نمیخوام برو اونور

داشت میرفت که دستشو گرفتم پرتش کردم رو تخت و درو قفل کردم

ا.ت:ولم کنننننننننن

هیونجین:چرا ولت کنم من تازه به دستت اوردم

روش خیمه زدم و نزدیکش شدم

هیونجین:هیششششش اروم باش خانوم خشگله

ا.ت:ازم دور شوو
دیدگاه ها (۱)

#تصادفPT:3الان اصلا حوصلشو نداشتم دستاشو باز کردم و رفتم پای...

#تصادفPT:4رفتم درو باز کردم که دیدم هیونا اومدههیونا:اون زنی...

#p1#تصادف*ا.ت ویو*...................‌چشام تار میدید یعنی من...

P 2 پایانی#مرگ_عشقهیونجین:ببین نمیخوام بلایی سرت بیارم پس به...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

تکپارتی از کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط