رمان
#رمان
#سخت_ترین_کارم
#part:۱۸
*ویو ا.ت*
چشامو باز کردم خیلی تار میدیدم ولی کم کم که چشامو بهم مالیدم چشام هم اوکی میدیدن دیگه
بیشتر که نگاه کردم متوجه شدم که روی صندلی بسته شدم
و جکسون جلوم نشسته بود
ا.ت:لعنتی بازم کن و الا بد میشه
جکسون:حتما فکر میکنی که چطور شد و اینا چطور اتفاق افتاد و از کجا فهمیدم
سوهو فهمیده تو هنوز زنده ای برا همین بهم گفت ممکنه منو بگیری و ازم حرف بکشی برا همین
همه ی اینا اتفاق افتاد
ا.ت:به اون لعنتی بگو که من پیداش میکنم و بلاهای آسمون رو سرش میارم
جکسون:فعلا که تو اینجایی و نمیتونی کاری بکنی
ا.ت:فکر کردی من کیم؟ها؟من ا.تم ا.ت به این راحتی تسلیم نمیشم
جکسون:بهترین کار الان انتقام گرفتن از توئه و شکنجه دادنته
تو منو ی بار زدی من صد بار میزنم ببین چه بلایی سرت میارم
ا.ت:هرکار میخوای بکن بدنم از اونچی که فک میکنی خیلی قوی تره
جکسون:در خدمتم
اول با سیم محکم بهم میزد
بعد با مشت چند بار به صورتم زد
محکم موهام رو کشید حس کردم میخواد کنده بشه
اخرش هم با چاقو کل پاهامو زخمی کرد
بعد منو از صندلی جدا کرد و با چوب به همهی بدنم ضربه زد
اخرش آدماش رو صدا کرد و منو ی جایی توی جاده های سئول پرت کردن و رفتن
منم نتونستم دووم بیارم و خاموشیییی
*ویو هانی*
من و پسرا هیچ جا نموند که نگشتیم توی خیابون بودیم داشتیم با ماشین دنبال ا.ت میگشتیم که چشمم به یکی روی زمین خورد
یکم بیشتر که توجه کردم متوجه شدم که اون... اون... اون دختر ا.ته
سریع ماشین رو بردم اونجا و ایستادم منو تهیونگ بلندش کردیم و گذاشتیمش
توی ماشین
بدنش یخ کرده بود و کلی پر خون شده بود و پر از زخم بود
صورتش که داغون شده بود
وقتی دیدمش بغضم گرفت و نتونستم جلو خودم رو بگیرم گریم گرفت و یواش گریه کردم و سریع داشتم رانندگی میکرد
جونگکوک که متوجه گری کردنم شده بود گفت
جونگکوک:اروم باش،اشکالی نداره خوب میشه
هانی:امیدوارم،
دمار از روزگار جکسون و سوهو درمیارم بلایی سرشون میارم که پرنده های آسمون به حالشون گریه کنن
باهاشون کاری میکنم که تاحالا کسی نکرده فقط بزار دستم بهشون برسه(با گریه و عصبانیت)
بعد ۱۰ مین به بیمارستان رسیدیم پرستاران سریع بردنش و کارای لازم رو انجام دادن
باید لباسش رو عوض میکرد برا همین بردمش تو اتاق و لباس بیمارستانی پوشوندمش
بردنش و گذاشتنش رو تخت و بهش سرم وصل کردن تا چند ساعتی بیدار نشده که...
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
#سخت_ترین_کارم
#part:۱۸
*ویو ا.ت*
چشامو باز کردم خیلی تار میدیدم ولی کم کم که چشامو بهم مالیدم چشام هم اوکی میدیدن دیگه
بیشتر که نگاه کردم متوجه شدم که روی صندلی بسته شدم
و جکسون جلوم نشسته بود
ا.ت:لعنتی بازم کن و الا بد میشه
جکسون:حتما فکر میکنی که چطور شد و اینا چطور اتفاق افتاد و از کجا فهمیدم
سوهو فهمیده تو هنوز زنده ای برا همین بهم گفت ممکنه منو بگیری و ازم حرف بکشی برا همین
همه ی اینا اتفاق افتاد
ا.ت:به اون لعنتی بگو که من پیداش میکنم و بلاهای آسمون رو سرش میارم
جکسون:فعلا که تو اینجایی و نمیتونی کاری بکنی
ا.ت:فکر کردی من کیم؟ها؟من ا.تم ا.ت به این راحتی تسلیم نمیشم
جکسون:بهترین کار الان انتقام گرفتن از توئه و شکنجه دادنته
تو منو ی بار زدی من صد بار میزنم ببین چه بلایی سرت میارم
ا.ت:هرکار میخوای بکن بدنم از اونچی که فک میکنی خیلی قوی تره
جکسون:در خدمتم
اول با سیم محکم بهم میزد
بعد با مشت چند بار به صورتم زد
محکم موهام رو کشید حس کردم میخواد کنده بشه
اخرش هم با چاقو کل پاهامو زخمی کرد
بعد منو از صندلی جدا کرد و با چوب به همهی بدنم ضربه زد
اخرش آدماش رو صدا کرد و منو ی جایی توی جاده های سئول پرت کردن و رفتن
منم نتونستم دووم بیارم و خاموشیییی
*ویو هانی*
من و پسرا هیچ جا نموند که نگشتیم توی خیابون بودیم داشتیم با ماشین دنبال ا.ت میگشتیم که چشمم به یکی روی زمین خورد
یکم بیشتر که توجه کردم متوجه شدم که اون... اون... اون دختر ا.ته
سریع ماشین رو بردم اونجا و ایستادم منو تهیونگ بلندش کردیم و گذاشتیمش
توی ماشین
بدنش یخ کرده بود و کلی پر خون شده بود و پر از زخم بود
صورتش که داغون شده بود
وقتی دیدمش بغضم گرفت و نتونستم جلو خودم رو بگیرم گریم گرفت و یواش گریه کردم و سریع داشتم رانندگی میکرد
جونگکوک که متوجه گری کردنم شده بود گفت
جونگکوک:اروم باش،اشکالی نداره خوب میشه
هانی:امیدوارم،
دمار از روزگار جکسون و سوهو درمیارم بلایی سرشون میارم که پرنده های آسمون به حالشون گریه کنن
باهاشون کاری میکنم که تاحالا کسی نکرده فقط بزار دستم بهشون برسه(با گریه و عصبانیت)
بعد ۱۰ مین به بیمارستان رسیدیم پرستاران سریع بردنش و کارای لازم رو انجام دادن
باید لباسش رو عوض میکرد برا همین بردمش تو اتاق و لباس بیمارستانی پوشوندمش
بردنش و گذاشتنش رو تخت و بهش سرم وصل کردن تا چند ساعتی بیدار نشده که...
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
- ۴.۳k
- ۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط