👈 پست عاشقانه
👈 #پست_عاشقانه
#اولین_بار_که_دیدمت
سرخ شدم
زبانم بند آمد
خوب بخاطر ندارم
شاید قلبم هم تند میزد
#اولین_بار_که_خیره_نگاهم_کردی
غرق شدم در زلال چشمانت
کور شدم به جهانی
و بینا به نگاری
#اولین_بار_که_صدایت_زدم
و " جانم " شنیدم
واژه فراموشم شد
نفس هایم تند شد
اینرا خوب بیاد دارم
در آن عصر پاییزی
که باد موهایم را به بازی گرفته بود
خورشید عزم رفتن داشت
و همه ی هستی از حرکت ایستاده بود
انگار هوا هم نفس نمیکشید
همه ی جهان منتظر ثبت این لحظه بود
#اولین_بار_که_دستانم_را_گرفتی
چله ی تابستان به رگ هایم تزریق شد
#حالا_بیا_بنشین_تا_حساب_کنیم
اولین باری که گفتم
" دوستت دارم "
چه چیزی ماند از من ؟
شاید آن لحظه
همه ی روح و جانم
بین هجاهای این جمله ی کوتاه
آمد و به گوش تو رسید
آنروز
جانم را بدستت دادم
اما حالا
از روزی که نیستی
جسم بی جانم
یخ بسته
با هیچ چیز آب نمیشود
حتی با بعد از ظهر تابستانی حیاط خانه ی مادر بزرگ
دیگر بعد از رفتنت
به چشمانم اجازه نخواهم داد
برق بزند
تا کسی آشنایش را در شب پیدا کند
آشنایی که آشنای تو بود
همیشه برای تو خواهد ماند
#اولین_بار_که_دیدمت
سرخ شدم
زبانم بند آمد
خوب بخاطر ندارم
شاید قلبم هم تند میزد
#اولین_بار_که_خیره_نگاهم_کردی
غرق شدم در زلال چشمانت
کور شدم به جهانی
و بینا به نگاری
#اولین_بار_که_صدایت_زدم
و " جانم " شنیدم
واژه فراموشم شد
نفس هایم تند شد
اینرا خوب بیاد دارم
در آن عصر پاییزی
که باد موهایم را به بازی گرفته بود
خورشید عزم رفتن داشت
و همه ی هستی از حرکت ایستاده بود
انگار هوا هم نفس نمیکشید
همه ی جهان منتظر ثبت این لحظه بود
#اولین_بار_که_دستانم_را_گرفتی
چله ی تابستان به رگ هایم تزریق شد
#حالا_بیا_بنشین_تا_حساب_کنیم
اولین باری که گفتم
" دوستت دارم "
چه چیزی ماند از من ؟
شاید آن لحظه
همه ی روح و جانم
بین هجاهای این جمله ی کوتاه
آمد و به گوش تو رسید
آنروز
جانم را بدستت دادم
اما حالا
از روزی که نیستی
جسم بی جانم
یخ بسته
با هیچ چیز آب نمیشود
حتی با بعد از ظهر تابستانی حیاط خانه ی مادر بزرگ
دیگر بعد از رفتنت
به چشمانم اجازه نخواهم داد
برق بزند
تا کسی آشنایش را در شب پیدا کند
آشنایی که آشنای تو بود
همیشه برای تو خواهد ماند
۱۴۱
۲۷ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.