part
part:2
بورام: بفرمایید
جونگکوک: خب حالا نوبت قرارداده بیا بخونش
یونگی با خوندن قرارداد کمی شوکه شد
جونگکوک: مدیونی اگه فک کنی مت عاشق خواهرتم
بورام:چی
جونگکوک: من تورو برای یه کاری میخوام تو باید وانمود کنی ما عاشق همیم و باید یه ازدواج قرار دادی بکنیم
یونگی: باشه هرچی شما بگید
بورام زبونش بند اومده بود و نمیتونست هیچی بگه
جونگکوک: خیلی خب به خواهرت بگو وسایلشو جمع کنه میگم سانگ بیاد دنبالش
یونگی: چشم
جونگکوک: خدافظ
یونگی: خدافظ
جونگکوک رفت و بورام همینطور رو مبل خوشکش زده بود
یونگی: هی کجایی؟
بورام: چی الان درست شنیدم گفت میخواد منو ببره
یونگی: آره وسایلتو جمع کن
بورام: توام قبول کردی واقعا میخوای من ازاین جا برم (گریه)
یونگی: اگه قبول نمیکردم هم منو میکشت هم تورو
بورام: خیلی نامردی من نمیرم (گریه)
یونگی : چه بخوای چه نخوای باید بری
یونگی رفت تو اتاق بورام و خودش وسایل بورام رو جمع کرد بورام هم رفت تو اتاقش.
بورام: باشه میرم ولی بدون هیچقت نمیبخشمت
ادامه دارد...
بورام: بفرمایید
جونگکوک: خب حالا نوبت قرارداده بیا بخونش
یونگی با خوندن قرارداد کمی شوکه شد
جونگکوک: مدیونی اگه فک کنی مت عاشق خواهرتم
بورام:چی
جونگکوک: من تورو برای یه کاری میخوام تو باید وانمود کنی ما عاشق همیم و باید یه ازدواج قرار دادی بکنیم
یونگی: باشه هرچی شما بگید
بورام زبونش بند اومده بود و نمیتونست هیچی بگه
جونگکوک: خیلی خب به خواهرت بگو وسایلشو جمع کنه میگم سانگ بیاد دنبالش
یونگی: چشم
جونگکوک: خدافظ
یونگی: خدافظ
جونگکوک رفت و بورام همینطور رو مبل خوشکش زده بود
یونگی: هی کجایی؟
بورام: چی الان درست شنیدم گفت میخواد منو ببره
یونگی: آره وسایلتو جمع کن
بورام: توام قبول کردی واقعا میخوای من ازاین جا برم (گریه)
یونگی: اگه قبول نمیکردم هم منو میکشت هم تورو
بورام: خیلی نامردی من نمیرم (گریه)
یونگی : چه بخوای چه نخوای باید بری
یونگی رفت تو اتاق بورام و خودش وسایل بورام رو جمع کرد بورام هم رفت تو اتاقش.
بورام: باشه میرم ولی بدون هیچقت نمیبخشمت
ادامه دارد...
- ۷.۷k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط